۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه

بجای دست کلمه چیز را بکار ببرید?

Image and video hosting by TinyPic



هيچ می دونين اگه كلمه ى "دست" اختراع نشده بود و به جاش از كلمه ى "چيز" استفاده می كرديم روزانه چه جمله هايی می شنيديم؟... زياد به مختون فشار نيارين! خودم مثال می زنم...

توی كتاب علوم می نوشتند: چيز خيلی مفيد است! با چيز می توان اجسام را بلند كرد! بعضی از چيزها مو دارند و برخی ديگر بی مو هستند! ولی كف چيز مو ندارد! هيچوقت چيز خود را توی سوراخ نكنيد! چون ممكن است جانوران نوك چيزتان را گاز بگيرند! هميشه قبل از غذا چيز خود را با آب و صابون بشوييد! هيچوقت با چيز كثيف غذا نخوريد! ..... خانمها هميشه دوست دارند به چيز خود لاك و كرم بمالند! اين عمل براى محافظت از چيز خوب است! آدم وقتی سردش می شود چيزش را روی بخاری يا زير بغل می گيرد!

در كتاب تاريخ می نوشتند: اردشير دراز چيز به هندوستان لشكر كشی كرد و چيز اجانب را كوتاه نمود! ..... مردم توی كوچه و بازار می گفتند: لامصب چيز ما نمك نداره! به هر كسی خوبی كرديم جوابش بدی بود! از قديم می گفتند با هر چيز بدی با همون چيز پس می گيری! ..... پدری به پسرش درس ادب می داد: پسرم هيچوقت پيش مردم چيزتو دراز نكن! ..... توی بيمارستانها آدمهايی رو می ديديم كه چيزشون توی تصادف قطع شده و مجبور بودند تا آخر عمر از چيز مصنوعی استفاده كنند! ..... دزدهای مسلح موقع زدن بانك می گفتند: چيزها بالا! چيزهاتون رو بذارين پشت سرتون! اگه كسی چيزش به زنگ خطر بخوره چيزشو می شكنيم! و رييس بانك به پليس می گفت: چيزم به دامنتون! دزدها رو بگيرين! و پليسها هم چيز از پا درازتر از ماموريت بر می گشتند! .......هر روز در اخبار می شنيديم كه: اينبار چيز استكبار جهانی از آستين فلانی بيرون آمده!

و پسر جوانی در دفترچه ى خاطراتش می نوشت: اون روز من با دختر خانمی آشنا شدم... او چيزش رو دراز كرد و من چيزش رو گرفتم و كمی فشار دادم! چه چيز گرم و لطيفی داشت! از خجالت چيزش خيس شد! و دوستی ما از همون روز شروع شد! ديروز بازم اونو توی اتوبوس ديدم... چيزم رو به ميله گرفتم و رفتم جلو! از ديدن من خوشحال شد و گرم صحبت شديم... اتوبوس خيلی تند می رفت و من برای اينكه اون نيفته چيزم رو گذاشتم پشتش! از اين كار من خوشش اومد و تشكر كرد... اون دو ايستگاه بعد پياده شد و من چيزم رو براش تكون دادم! امروز هم توی كافه تريا قرار داشتيم... رفتيم و سر يه ميز نشستيم... فضای اونجا خيلی تيره و تار بود... من چيزمو گذاشتم روی چيزش و گفتم: چقدر چيز شما كوچيك و نرمه! اون هم گفت: چيز شما بزرگ و داغه! بعد از نوشيدن قهوه بيرون اومديم... چيزامون توی چيز همديگه توی خيابون راه می رفتيم و مردم هم ما رو نگاه می كردند! اونو به خونه شون رسوندم و دوباره چيزمو گرفت و من هم چيزشو فشار دادم! ازش دور شدم و از دور چیزمو واسش تکون دادم... هوا خيلی سرد بود... چيزم داشت يخ ميزد! برای همين چيزمو گذاشتم توی جيبم!


۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

پیمان زناشویی (عقدنامه)یک ایرانی


Image and video hosting by TinyPic

به نام ایزد مهر

با درود به سوشیانتها

خداوند گردنده خورشید و ماه/روان را به نیکی،نماینده راه

جهان را فزایش ز جفت آفرید/که از یک، فزونی نیامدپدید

اگر نیستی جفت اندر جهان/بماندی توانایی اندرنهان

)شاه نامه(

بهترین جای جهان، کانون خانواده است. زن و مرد برای یگانگی جانو روان به هم میپیوندند تا با بهره مندی و کامیابی برابر، پیوندی جاودانه داشته باشند.(اوستا)

اروس و داماد مانند روز و شب، به هم میپیوندند. اروس مانند خورشید،روشنان خود را به دنبال میکشد و جامه او نشانه فروغ مهر است. تور فرازین زوج جوان پناهگاهیست آسمانی و اهورایی در آستانه همزیستی. قند سپید سابنده، نمایه ایست از برف بارور و شیرینساز کام هستی. نقل های غلتان، یادگار تگرگ بهاری و دگردیسی زندگیست. هلهله ما جوش وخروش ابرهای نوروزیست که نویدبخش سرسبزی و بالندگیست. شمعهایی که روشنان دل شادمان شماست، یادمان مهر مزداییست. و آینه ی بی زنگار و پاک،بازتاب قلبهای بی آلایش است.

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از یاد من آن سروخرامان نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند/تا ابد سر نکشد وز سرپیمان نرود

آنچنان مهر تو ام در دل و جان جای گرفت/ که اگر سر برود، ازدل و از جان نرود

(حافظ)

ای نو اروسان و نو دامادان؛ راه زندگی را نیک منشانه بپیمایید. بکوشید در راستی و درستی، از همسر خویش فراتر روید تا پیوندی شادی بخش داشته باشید. (زرتشت)

[اروس و داماد میگویند]: چنین باد.

[عاقد خطاب به پدر و مادر اروس]: آقای .... و بانو؛ آیا ازاین پیوند خوشنود هستید؟ [پاسخ: آری].

[عاقد خطاب به پدر و مادر داماد]: آقای ... و بانو؛ آیا ازاین پیوند خوشنود هستید؟ [پاسخ: آری].

[اروس و داماد می ایستند. عاقد از اروس میپرسد:] بانو ...آیا آقای ... را به همسری خود برمیگزینید؟ [پاسخ: آری].

[عاقد از داماد میپرسد:] آقای ... آیا بانو ... را به همسری خود برمیگزینید؟ [پاسخ: آری].

عاقد: پیوندتان استوار و فرخنده باد.

مشکل از خودما است؟

Image and video hosting by TinyPic




· مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق السکوت ماهانه است. چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل سهمیه بنزین می سوزد!

· برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخ و شانه می کشیم و پیش زن بچۀ خودمان و او فحش و ناسزا حواله اش می کنیم ولی در مقابل یک بچه لات شانزده ساله که لباس بسیجی پوشیده و شب در خیابان راه را بر ما می بندد جرأت جیک زدن نداریم.

· یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم.

· آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم.

· وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم.

· به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم.

· برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است.

· فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم.

· پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا را بگیرم" ولی ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.

· در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد.

· در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند.

· آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.

· حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریم و میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به دردمان نمی خورد همان مدرک است.

· برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند.

· یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.

· برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل می کنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم.

· برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست!

· روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسال خودش را پیدا نمی کند.

و از همه بدتر خودمان را پشت هفت هزار سال سابقه تاریخی ایران و آخرین دین توحیدی جهان قایم می کنیم و حاضر نیستیم بپذیریم که نه وطن دوست هستیم و نه دیندار و در نتیجه هیچ وقت شروع به تغییر و اصلاح نمی کنیم اما بومیان آدمخوار جزایر اقیانوس آرام تنها طی چند نسل توانستند خود را اصلاح کنند و به پیشرفت برسند چون پذیرفتند عقب هستند و ایراد دارند و باید اصلاح شوند


۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

ماه ربيع ال اول و ربيع ال ثاني يعني چه؟

http://hamid-iran1.blogspot.com/

یعنی عملا کشوره ایران باستان با تمدن شدیم

کشور ال ایران ال عرب ؟؟؟؟؟؟؟

مي دونستين كه سال قمري يك ماه سيزدهم هم بصورت كبيسه (هر سه سال يكبار داشته) به اسم نسي ؟ با داشتن اين ماه ( كه هر سه سال يكبار، اين ده روز كمبود سال قمري نسبت به سال شمسي رو جبران مي كرده) ماه هاي سال قمري هميشه سر جاشون بودن و مثل الان نمي چرخيدن.

سال ده هجري تو سوره توبه آيات 36 و 37 مياد كه اين ماه بايد حذف بشه سال هميشه 12 ماهه باشه و در نتيجه سال قمري شروع مي كنه به چرخيدن.

قبل از اينكه سال قمري بچرخه ، ماه ربيع ال اول و ربيع الثاني مي افتادند در بهار و بعد ماه جمادي الاول و جمادي الثاني بوده (يعني ماه خشكسالي اول و دوم) بعدش ماه رجب و بعد شعبان بوده (يعني ماه جدايي و موضوع اين جدايي اين بوده كه قبيله ها از هم جدا مي شدند و هر كدام به يك سمت راه مي افتادند توي بيابان به دنبال آب) بعد رمضان مي رسيده كه ديگه به كل از آب و غذا خبري نبوده و چاره اي نداشتند جز صرفه جويي مطلق ( يا همين روزه خودمان) تا اينكه ماه شوال برسه (يعني ماه جفت گيري شتران) و دوباره بارش شروع بشه ودوباره غذا پيدا بشه. و ادامه سال...
اگه به تقويم بارش در شبه جزيره عربستان نگاه كنيد هم اين وضعيت رو توش مي بينيد كه پنج ماه تابستان توش خشكسالي مطلق هست.
خلاصه اش اينكه اين از ماجراي رمضان كه چرا توش روزه مي گيرند و اينكه چطور ممكنه ماهي كه اسمش ربيع الاوله (يعني اول بهار) بيفته وسط پاييز।


*اعراب **(مسلمان) **چه كردند با ايران*

http://hamid-iran1.blogspot.com/



واقعا با ایران چه کردند ؟بعد دلمون خوشه که اسلام به ایران آمده و مسلمان شده ایم؟

در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت
اعراب کم و بیش شنیده ایم. کیست نداند تازیان با ما چه کردند .اما از اسناد و
جزئیات این وقایع بی‌ خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته است که متاسفانه
عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب
شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم .


اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار
می‌کند.اعرابِ شبه‌جزیرهٔ عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در
خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان،
کشتار مردان و برده‌ گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از
جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا
جوی خون برانند.


ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب
مسلمان در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و
کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت ها؛ چندان نصیب اعراب مسلمان
گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب
دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج
گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار
تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده
شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به
نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند.


پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند.
درطول سالهای اشغال در همه شهر ها و ولایات ایران؛ اعراب مسلمان با مقاومت های
سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب
گردید که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند
بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت
آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را
روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر
شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم
به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷،
۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)


در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره (
سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند...
و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از
ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم
صفحه ۱۹۷۵)


در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا (
سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛
مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر
را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد
پنجم صفحه2011)

در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین
جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری
سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «
چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب
شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند
و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی
با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ...
کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛
صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)


در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی
آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛
خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر
؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام
خود داری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛
صفحه۱۶ )



در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و
رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و
سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان
آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها
آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب
تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹ )



در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند .
(
کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)



در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل
شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا
نماز شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282 (


در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه
سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و
مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد
و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛
اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی
خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان
عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶
-
کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )


پس از فتح" استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم
عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره
کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر)
را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر"
که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم
به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته "
بودند بیرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛
جلد سوم صفحه 163)


رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری
از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی
بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)



مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛
حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج
سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری
جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)



جنایات اعراب تنها به این شهر‌ها ختم نشده است و اینها تنها گوشه‌ای از تاراج
میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت
می‌کند. اگر شهر خاصی‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روایت آنرا شرح دهم


در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می
گوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را
نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت
آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند
.
فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی
و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان
یکسره بی بهره اند