۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

قرمز و آبی در استادیوم

Image and video hosting by TinyPic

طرفداران پرسپولیس و استقلال ملت ایران چشم به شما دوخته اند


Image and video hosting by TinyPic

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

احمدی نژاد درحلیته المتقین


Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic


روزی همسر احمدی نژاد به نزد امام خامنه ای رفت و گفت یا ولایت مطلقه ی فقیه، همسرم هفته ای یک بار با من نزدیکی می کند و در آن یک بار نیز بسیار زود ارضا می شود. ولی فقیه بسیار برآشفته شد به نحوی که حقه ی وافور خویش را از شدت عصبانیت شکستند. ولی فقیه رو به جمع گفتند همانا هر کدام از شما دولتمردان که نتواند کمر خویش را کمتر از یک ساعت نگه دارد از بیت من نیست.

روزی فاطمه رجبی به نزد جدم مجتبی رفت و از سستی و بی رغبتی غلامحسین شکایت نمود. پس جدم، غلامحسین را فراخواند و بدو گفت هرگز از این فاطی غافل مشو که دنیا و آخرت تو در دست اوست، چنانچه در ارضای او سستی کنی روی بهشت را نخواهی دید. پس از آن غلامحسین شبی را بی فاطی صبح نمی کرد.

روزی جد بزرگم سید علی در دیدار با هیئت دولت فرمودند سه چیز از سنت دولتمردان است. دستگیری، شکنجه و تجاوز. پس همه را به داشتن این سه چیز تشویق فرمودند.

شبی زنی به نام عصمت به نزد جد بزرگم سید علی آمد و شکایت کرد که شوهرش با او نزدیکی نمی کند. جد بزرگم فرمود خود را همواره خوشبو ساز که او حتما به بالینت خواهد آمد. عصمت گفت هیچ عطر و ادکلنی نمانده که امتحان نکرده باشم اما باز هم او بی میل است. جد بزرگم فرمود اگر چنین کرده ای و او باز هم بی میل است پس لابد در کهریزک مشغول عبادت است، دمی امان بده تا از عبادت کردن فارغ شود.

از جدم مجتبی منقول است که ایشان به دنبال همسری مناسب می گشتند، پس غلامعلی به نزد ایشان رفت و گفت بیا و دختر مرا به همسری برگزین که تو را می نماید و چنانکه چنین نکرد، مهرش را نده و او را بازگردان.

در حدیثی معتبر از جدم مصباح منقول است که سه خصلت نشانه ی بد ذات بودن زن است. نخست وزیر و نماینده مجلس باشد، دوم به تماشای مسابقات فوتبال در استادیوم برود و سوم این که عضو کمپین یک میلیون امضا باشد و سه خصلت نشانه ی پاک نهاد بودن زن است، نخست داشتن سبیل های پر پشت، دوم عضویت در بسیج و سوم هتاکی کردن به اصلاح طلبان.

از جد کوچکم محمود منقول است که در وقت جماع به فرج زن نگاه نکنید که بیم آن است که فرزندی که به دنیا آید اطلاعات محرمانه ی هسته ای را به آژانس گزارش دهد.

جد بزرگم سید علی به جد کوچکم محمود فرموده اند:

یا محمود قبل و بعد از جلسه ی هیئت دولت جماع مکن که فرزندت روزنامه نگار خواهد شد.
یا محمود در ایام نوروز جماع مکن که فرزندت عضو سایت بالاترین خواهد شد.
یا محمود در هیجده تیر جماع مکن که فرزندت عضو تشکل های دانشجویی خواهد شد.
یا محمود در دوم خرداد جماع مکن که فرزندت اصلاح طلب خواهد شد.
یا محمود هرگز از اسپری چهارده هزار استفاده نکن که فرزندت همواره در پریشانی خواهد بود.
یا محمود در وقت جماع از لیدوکائین استفاده کن که جماع را طولانی تر و سهل تر می کند.
یا محمود استفاده از کاندوم با طعم موز دیده را روشن تر و ذهن را اصولگراتر خواهد کرد.
یا محمود در شب اول و آخر ماه هرگز از کاندوم خاردار استفاده نکن چون ماحصل فرزندی خواهد بود که در آینده ضد ولایت فقیه خواهد شد.
یا محمود هرگز در ماشین در حال حرکت جماع مکن چون فرزندی که از این راه حاصل شود بی شک قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نخواهد کرد.
یا محمود هرگز در شب جشن هسته ای جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آید در رشته های علوم انسانی تحصیل خواهد کرد.
یا محمود هرگز در سفرهای استانی جماع مکن که فرزندت اگر دختر شود tomboy و اگر پسر شود tomgirl می شود.

با تشکر از شراره عزیز


این چه مدل از نماز است؟

Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

دعاي ماه رمضان


Image and video hosting by TinyPic
Image and video hosting by TinyPic

خدايا

به فاطمه رجبي، ادب
به شوهرش، شهامت
به بسيجيانِ ما، بينش
به لباس شخصي هاي ما، هويّت،
به مجلس ما خاصيت ،عطا فرما.
خدايا در اين ماه پر برکت از بسيجيان ما تفنگ را بگير به دستانشان شاهنامه و به مغز شسته شده شان تفکربده

خدايا

به رحيم مشايي، عقل
به ايمه جمعه ما، فهم
به بازجويان، خداترسي
به مرتضوي ،شرف و ناموس
و به رهبر شرف
ارزاني دار

خدايا
به روشنفکران ما وطن پرستي
به شريعتمداري منطق و شريعت
ولي او اصلاح ناشدني است، به او آتش جهنم روا بدار

خدايا
به کردان، تحصيلات
به محرابيان اختراع وتعزيرات
به صادق لاريجاني آزادگي
به برادرش، صداقت
به آن يکي برادرش، تفکر
به آن يکي تَرَش، تبطّل
به نيروي انتظامي، تفقّد
به رفسنجاني کمي پول
و به رهبر شعور و عاقبت بيني
ارزاني دار

پروردگارا
به مصباح يزدي، دين
به جنتي، تقوا
به يزدي فهم و سکوت
به شکنجه گران ما ، مرگ،
عطا فرما

خدايا
به جناب صفّار، فرهنگ
به علماي ما، اقامت دايم نجف
و به سينه زنان و قمه زنان ، عقل و آگاهي
که هميشه از اينها تهي بوده اند عطا بدار

خدايا

به محصولي ،شرف
و به فيروزآبادي ،بهداشت

و به رهبر عظيم الشأن دست ديگري عطا فرما ، زيرا از بس با دست مصنوعي کونش را شسته زخم شده و جيره خوارانش زمان کون ليسي زخمها را هميشه تازه و نرم نگاه ميدارند
وبه احمدي نژاد تمام فضايل و خصايل فوق الذکر بعلاوه صدها صفات انساني ديگر که شديدا از آنها بي بهره است عطا فرما
به او درست زيستن را بياموز،نياموخت،چگونه از بين بردنش را به ما.
خدايا در اين ماه عزيز
ريشه ي هاله نور و توهمات و تخيلات، کبر و خودبزرگ بيني و رياکاري و حسد ورزي اش را بسوز و بخشکان

خدايا يکبار براي هميشه ريشه عرب و فرهنگ و دينشان را از ايران بران و بگذار همانگونه که ايرانيان اولين يکتا پرستان جهان بودند و ترا پرستش ميکردند ، علاف الله عرب نشوند

مال بد بيخ ريش صاحبانش که همانا قوم عرب بوده و بايد باشد

در آخر ، آفريدگارا ما را به خود آور تا ايرني واقعي باشيم. اول ايراني و بعد بهايي ، مسيحي ، کليمي ، مسلمان ، زرتشتي ، بودايي و يا چون من بي ايمان!!!!

کاري کن که کسي ضامن تو نباشد و تصميم را در اختيار خودمان قرار ده که ميخواهيم به بهشت برويم يا به جهنم

دمت گرم خدا ، امام زمان نگه دارت باشه. خيلي باحالي ولي سي ساله ما ايراني ها رو رها کردي. جهنمت را ديديم ول کن تا ايرانمان را دوباره بهشت کنيم

قربان معرفتت ، شهريار


تظاهرات ایرانیان در نیویورک

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

عکسهای عنتری نژاد در نیویورک


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

خودتان قضاوت کنید 8000 امامزاده در ایران؟؟؟


Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

چرا فقط در ایران نه جای دیگر؟؟؟

رئيس سازمان اوقاف كشور: هشت هزار امامزاده در كشور وجود دارد

رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه كشور گفت: در حدود هشت هزار بقاع امامزاده در ايران شناسايي شده است.

گزارش خبرنگار مهر در قم، حجت الاسلام حيدر مصلحي صبح سه شنبه در سلسله نشست‌هاي همايشي علمي‌كاربردي تبليغ ويژه مبلغان ماه محرم گفت: در حدود هشت هزار امامزاده در كشور شناسايي شده است كه اين اماكن مي‌توانند به عنوان مراكز فرهنگي در كشور تأثير گذار باشند.
يكي از برنامه‌هاي اساسي اوقاف در سراسر كشور حول اين محور مي‌چرخد و سازمان اوقاف در تلاش است تا با برنامه ريزي تمامي ‌امامزادگان را به مراكز فرهنگي پويا تبديل كند.

بايد بقاع امامزادگان را در مهندسي فرهنگي جامعه به كار بنديم و با ساخت كتابخانه، حوزه‌هاي علميه و ديگر مراكز فرهنگي در كنار اين گونه مراكز از چالش‌هاي فرهنگي جلوگيري كنيم.

رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه كشور در ادامه به مسئله وقف اشاره كرد و ادامه داد: فرهنگ وقف بايد در جامعه احيا شود و حوزه‌هاي علميه و علما مي‌توانند به عنوان فرياد زنان امر وقف در گسترش اين فرهنگ بكوشند.

سابقه وقف در تاريخ بسيار گسترده است و وقف مي‌تواند به عنوان پشتوانه علمي‌كشور مد نظر قرار گيرد.

وي با بيان اين كه مقوله وقف در طول تاريخ دستخوش دو حادثه زمان نادرشاه و رضاخان قرار گرفت، گفت: در اين دو حادثه بسياري از موقوفات كشور نابود شد و رضاخان نيز با كمك انگليسي‌ها علاوه بر نابودي موقوفات به فرهنگ سازي در خصوص عدم توجه به فرهنگ وقف پرداخت.

پس از پيروزي انقلاب امام خميني(ره) بر مسئله وقف تأكيد بسزايي داشت ولي بايد اعتراف كنيم كه هنوز در طول اين سال‌ها به آن حد مطلوب نرسيده‌ايم.

حجت الاسلام مصلحي در پايان گفت: بايد مردم را با اهميت موضوع وقف آشنا كنيم و مشكلات جامعه را رفع نماييم


خميني، بزرگترین کلاهبردار تاریخ ایران

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

خمینی،حکومت، و هزاران دروغ

خمینی:منظور از حكومت اسلامی این نیست كه رهبران مذهبی خود حكومت را اداره كنند
(مصاحبه با خبرنگار رادیو تلویزیون فرانسه/23 شهریور1357/نجف)

علما خود حكومت نخواهند كرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می باشند
(خبرگزاری رویتر/4آبان1357/پاریس)

من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت
(گفت و گو با خبرنگاران/12آبان1357/پاریس)

نه میل و رغبت من و نه سن من و نه موقعیت من اجازه نمی دهد كه شخصاً نقشی در حكومت جدید بعهده بگیرم
(مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس/16آبان1357/پاریس)

من بنا ندارم كه خودم یا اشخاصی كه حالا در پیش من هستند از روحانیون، جانشین رژیم بشوند
(گفت و گو با خبرنگاران/دی1357/پاریس)

روحانی نباید به كاری غیر از روحانیت یعنی بسط توحید و تقوی و پخش و تعلیم قوانین آسمانی و تهذیب اخلاق بپردازد
(كشف الاسرار/ص208)

پس از پیروزی انقلاب:

می گویند كه روحانیت باید بروند سراغ كار خودشان و ملت را بگذارند و سیاست را بگذارند برای ما. شما در این 50 سال هیچ غلطی نكردید. شما را من می شناسم. نمی خواهم اسمتان را ببرم. سر جایتان بنشینید. آدم بشوید!
(سخنرانی درجمع فارغ التحصیلان دانشكده افسری/روزنامه جمهوری اسلامی/26آبان1359)

این را بدانید كه تنها روحانیت میتواند در این مملكت كارها را از پیش ببرد. فكر نكنید كه بخواهید كنار بگذارید روحانیت را
(دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی/6خرداد1360/جماران)

خمینی و دموكراسی

دولت اسلام یك دولت دموكراتیك به معنای واقعی است
(گفت و گو با خبرنگاران/18آبان1357/پاریس)

در جمهوری اسلامی مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند
(روزنامه ایتالیایی پائزه سرا/11آبان1357)

در جمهوری اسلامی كمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند
(روزنامه هلندی دی ولكرانت/16آبان1357/پاریس)

حكومت اسلامی یك حكومت مبتنی بر عدل و دموكراسی است
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه تایمز/16آذر1357)

ما حكومتی را می خواهیم كه برای اینكه یك دسته می گویند مرگ بر فلان كس، آنها را نكشند
(مصاحبه با خبرنگاران/12آبان1357)

پس از پیروزی انقلاب:

به آنها كه از دموكراسی حرف می زنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف كنند. ما قلمهای مسموم آنهایی را كه صحبت ملی و دموكراتیك و اینها را می كنند می شكنیم
(سخنرانی 22اسفند1357/قم)

آنهایی كه فریاد می زنند دموكراسی باشد، اینها مسیرشان غلط است. ما اسلام می خواهیم
(در جمع دانشجویان دانشگاه اهواز/روزنامه كیهان/3خرداد1358)

من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود كنند! تمام احزاب را ممنوع اعلام می كردیم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می كردیم و یك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفان تشكیل می دادیم و من توبه می كنم از این اشتباهی كه كردم
(كیهان/27مرداد1358)

این ملت برای اسلام جنگیده نه آزادی
(مصاحبه با اوریانا فالاچی/2مهر1358/قم)

همه آشفتگی ها زیر سر همین هایی است كه می گویید دموكرات هستند
(مصاحبه با اوریانا فالاچی /2مهر1358/قم)

خمینی و ملی گرایی

یكی از بنیادهای اسلام آزادی است. بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال ملی است
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاكروا/10آبان1357/پاریس)

حكومت اسلامی، حكومت ملی است
(صحیفه نور/جلدچهارم/ص58)

پس از پیروزی انقلاب:

ملی گرایی مخالف اسلام است
(سخنرانی در جمع طلاب و دانشجویان/5خرداد1359)

ملی گرایی برخلاف اسلام است. این برخلاف دستور خدا و برخلاف قرآن مجید است
(صحیفه نور/جلد دوازده/ص110)

ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است
(سخنرانی در كنگره قدس/19مرداد1359)

آنهایی كه می گویند ما می خواهیم ملیت را احیا كنیم، مقابل اسلام ایستاده اند
(پیام به مناسبت روز قدس/25مرداد1359)

خمینی و اقتصاد

در جمهوری اسلامی مسأله ای بنام تورم برای مملكت نخواهد ماند
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه آلمانی دنیای سوم/24آبان1357/پاریس)

ما بانك هایی كه بی بهره باشد باید درست كنیم. ما بهره را جایز نمی دانیم
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تایمز/16آذر1357/پاریس)

دلخوش نباشید كه مسكن فقط می سازیم، آب و برق را مجانی می كنیم، اتوبوس را مجانی می كنیم، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را و روحیات شما را ]هم[ عظمت می دهیم... ما هم دنیا را آباد می كنیم و هم آخرت را
(سخنرانی/12بهمن1357/بهشت زهرا)

پس از پیروزی انقلاب:

جوانها ریختند توی خیابانها، فریادشان این بود كه اسلام می خواهیم. برای اسلام است كه انسان میتواند جان بدهد. اولیای ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد. اقتصاد قابل این نیست!
(سخنرانی در جمع كاركنان رادیو/17شهریور1358/قم)

آنهایی كه دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند‌، از باب اینكه انسان را نمی دانند یعنی چه. اینها انسان را حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش! الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است!
(سخنرانی در جمع كاركنان رادیو/17شهریور1358/قم)

خمینی و كشاورزی

كشاورزی ما از میان رفته است. طبق آماری كه بدست آمده ایران 93 درصد از مواد غذایی مصرفی خود را وارد می كند!
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوموند/4اردیبهشت1357/نجف)

برنامه ما این است كه كشاورزی كشور با تأمین شرایط زندگی دهقانان هم سطح سایر مردم كشور به حدی برسد كه كلیه نیازهای داخلی را تأمین كند
(مصاحبه با خبرنگار مجله المستقبل/15آبان1357/پاریس)

پس از پیروزی انقلاب:

مغرض ها انداخته اند توی دهن های مردم كه بگویند ما خون دادیم كه مثلاً كشاورزی ما چه بشود. آدم خودش را به كشتن نمی دهد كه كشاورزی اش چه بشود!
(سخنرانی در جمع كاركنان رادیو/17شهریور1358/قم)

خمینی و زنان

زنها را وارد ادارات كردید. ببینید در هر اداره ای كه وارد شدند آن اداره فلج شد
(سخنرانی در مسجد اعظم قم/12آذر1341)

روحانیت ملاحظه می كند كه در كنفرانس ها اجازه می دهند كه گفته شود در راه تساوی حقوق زن و مرد قدم هایی برداشته شده
(سخنرانی در مسجد اعظم قم/12آذر1341)

خمینی و بنی صدر!

آقای بنی صدر را همین مردم كوچه و بازار از پاریس آوردند اینجا و رییس جمهور كردند. برای اینكه مردی مسلمان است، مؤمن است، خدمتگزار است
(درجمع استانداران كشور/18آذر1359/قم)

این آدم از اول ادعا می كرد كه مسلمان است و برای اسلام كار می كند وكذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می گوید!
(در جمع افسران و درجه داران ارتش/3شهریور1360)

خمینی و منتظری!

علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشن تر از دیگران است، به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیك مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران، قداست و وجاهت و وارستگی كم نظیر آنجناب... و احتیاج مبرمی كه جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی دارد انگیزه علاقه مبرم است
(نامه خمینی به آیت الله منتظری/12مهر1365)

از آنجا كه ساده لوح هستید و سریعاً تحریك می شوید، سعی كنید در هیچ كار سیاسی دخالت نكنید... والله قسم من از ابتدا هم با انتخاب شما مخالف بودم!
(نامه خمینی به آیت الله منتظری/6فروردین1368)

و كلام آخر:

ما می خواهیم اسلام را پیاده كنیم. پس ممكن است دیروز من یك حرفی زده باشم و امرور حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد كه من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم
(صحیفه نور/جلد هجدهم/ص178)

ما این طور نیست كه هرجا یك كلمه ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام این جوری نیست، بگوییم سر حرف خود هستیم. ما دنبال مصالح هستیم
(صحیفه نور/جلد شانزدهم/ص211)

و هزاران دروغ اسلامی دیگر

----------
خمینی: "ولایت فقیه واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد."
"مردم ناقصاند و نیازمند کمالاند وناکاملاند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند."
"اگر فقیه درکار نباشد، ولایت فقیه درکار نباشد طاغوت است. یا خدا است یا طاغوت. اگر رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد طاغوت است."
"فقهاي جامع الشرايط از طرف معصومين نيابت در تمام امور شرعي، سياسي و اجتماعي دارند و تولي امور در غيبت كبير موكول به آنان است."
"مخالفت با ولایت فقیه، مخالفت ‏با اسلام است"
"اگر فقیه عالم و عادل بپاخاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه پیامبر در امر اداره جامعه داشت دارا میباشد، و بر همهی مردم لازم است كه از او اطاعت كنند."
"اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرم بيشتر از حضرت امير بود يا اختيارات حكومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است."
"ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسولالله است."
"من یک نفر آدمی هستم که از طرف شارع مقدس ولایت دارم."
"مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است ."

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۸۹- ۱۳۸۸

Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic

به نام خداوند جان و خرد
هم میهنانم،

سال تحصیلی نوین در حالی آغاز می شود که ملت ایران سوگوار بهترین فرزندان اش است. سوگوار نداها و سهراب ها، سوگوار ترانه ها و مهدی های اش، سوگوار دختران و پسران شیردل و خردمندی که با آنکه هنوز در آغاز راه آموزش بودند، اما تنها و تنها با ایستادن بی قید و شرط شان در برابر ستم و نادانی، تنها و تنها با نه گفتن شان به دیو خشم و آری گفتن شان به ایزد مهر، بزرگ ترین درس ها را، نهایت دانایی را، به ما، و به جهان، آموختند: آزادگی! پس به جاست که در آستانه ی این فصل یادگیری، هنر به یاد آوردن را از یاد نبریم و نام آن جاودانان سپند را، بزرگ بداریم: بر روان پاک یکایک شان، درود می فرستیم.

دانش آموزان، دانش جویان، فرهنگیان،

ایران ما دوران های تاریکی بسیاری را از سرگذرانده است، دوران هایی که چون امروز، در یک اشغال فرهنگی و تمدنی تمام عیار به سر می برده است. در چنین دوران هایی بوده است که ابن مقفع های مان را در تنور خلیفه سوزانده اند، حلاج های مان را، تا که اسرار هویدا نکنند، به دار خشک اندیشی و پی ورزی آویخته اند، و سهروردی هامان را، در زندان های دروغ باوران، به قتل رسانده اند. آری، بر ما، رنج دوران ها رفته است، با این حال اما، همواره ایستاده ایم، و به مرگ نه، و به زندگی، آری گفته ایم.

آموزگاران، استادان، و پژوهشگران عزیزم،

به خوبی آگاهم و می دانم که چگونه، بار غم نان بر دوش های شما سنگینی می کند، می دانم که شکستن قلم های تان را هنر می شمارند، می دانم که ولی فقیه بار دیگر دندان تیز کرده است تا قلب دانش را از سینه ی آبی این سرزمین برون کند و خرافه را جایگزین خردگرایی کند و فلسفه و دانش های انسانی را تا سطح علوم خفیه و اوراد غریبه پائین کشد، با این حال اما، فراموش نکنید که همه ی این ها، نعره های برامده از افسردگی دیوی رو به مرگ بیش نیست؛ هر روز که می گذرد، از حجم تاریکی کم، و بر بار روشنایی افزوده می شود.

عزیزانم،

دبیرستان در فرهنگ ما، که دبستان و دانشگاه نیز برایندی از آن هستند، همواره جای آموزش راستی و نیکی و پرهیز از دروغ و بدی بوده است، نظام اهریمنی ولی فقیه اما، با پیروی از طبیعت وارونه و سنت راستی ستیزانه اش، کوشیده است که دروغ را جایگزین راستی، و بدی را جایگزین نیکی گرداند و از این طریق، سامانه ی ارزشی فرهنگ کهن ما را، دچار اختلال درونی و تناقض کند.
از این رو، روشن است که اول مهر ماه، که روز تجدید پیمان اهل دانش و فرهنگ با روشنایی و خرد است، برای متولیان تاریک منشی و نگون اندیشی، برای نگهبانان دشت های بی فرهنگی، کابوسی مرگ آور باشد. کمر این نظام دوزخی، که از روز نخست برای کشتن دانش و شکستن اندیشه آمد، تا که در فقدان دانایی و آزادی، دولت ضحاک را برپا دارد و تاریکی و خشم را بر ایران ما چیره کند، در نهایت به دست خود اهل خرد، یعنی در دانشگاه است که شکسته خواهد شد.

هم میهنانم،

نظام ولایت فقیهی که امروز بر سرزمین ما چیره شده است، برایند همه ی وارونه اندیشی ها و کژ کرداری های تاریخی ماست. این نظام نامقدس، همه آنچیزی را نمایندگی می کند، که با نخ جهل و با سوزن زور، به تاریخ ما کوک زده شده است؛ حکومت دینی، به عنوان وصله ی ناجور، وارونگی ایران و ایرانی ست، و امروز بر ما فرزندان راستین کوروش است، که به یاری خرد ِ روشنگر، کژی ها را راست کنیم، و وارونگی ها را، باز آراییم.

ایرانیان،

ایران، گهواره ی خرد، سرزمین روشنگری و احترام به طبیعت، و بوم اندیشه های شاد است. ایران همان سرزمینی ست که روزی در جندی شاهپورهای اش، پژوهشگرانی از چهار سوی جهان برای کسب دانش و داد و ستد بینش گرد هم می آمدند، ایران همان سرزمینی ست که روزی تیسفون اش پناهگاه بزرگ ترین فیلسوفان فراری اروپا بود، ایران همان سرزمینی ست که دانشمندان نیک اندیش اش نخستین دانشنامه ی جهان بشری را پایه گذاری کردند؛

هم میهنانم،

به راستی که برای چنین سرزمینی که همواره مهمان دار دانش و میزبان گشاده دست دانشمندان بوده است، مایه ی شرم و سرافکندگی است که امروز در اش، در آستانه ی هزاره ای نوین، نه تنها اندیشیدن جرم باشد و جای اندیشه ورز در زندان، بلکه حتا نوادگان همان فیلسوفان فراری دیروز را نیز، بطور غیابی در دادگاه محکوم کنند و افکار شان را، به جوخه ی اعدام سپارند. به تیغ سپردن و تبر آجین کردن اندیشه و اندیشه ورز، این است آن سنت ننگینی که خمینی پایه اش گذاشت، و امروز، خامنه ای، بر ژرفنای پلیدی های اش می افزاید.

فرهنگیان،

اشغال فرهنگی و تمدنی با خود مقاومت فرهنگی و تمدنی نیز می آورد. فردوسی ها و خیام ها، بیرونی ها و ابن راوندی های ما، قله های سنت مقاومت در برابر بیگانگان اند. امروز این بر همه ی اهل فرهنگ است که سنت مقاومت را به فرزندان میهن بیاموزند و اجازه ندهند که ضحاکان زمان، بر سفره ی مغز جوانان این سرزمین کهن بنشینند. ترانه های خیام و سرودهای فردوسی پادزهر سم مهلکی اند که نظام ولایت فقیه و سنت تاریک اندیشانه ای که بر آن استوار است، به زور، در کام فرهنگ و تمدن ایرانزمین فروریخته اند؛ به آن آتشی که هیچ گاه در دل هیچ یک از ما نخواهد مرد ایمان داشته باشیم و مشعل خردی را که فردوسی ها و خیام ها در برابر تازش تاریک اندیشان نگه اش داشتند و نگذاشتند که خاموش شود، در چهارگوشه ی میهن، بالا بگیریم.

هم میهنانم،
قفل هر دانشی را، با کلید زبان همان دانش باز می توان کرد و قفل هر تمدنی را، با کلید زبان همان تمدن. ایران ما، که در پیوندگاه همه ی فرهنگ ها و در نقطه ی وصل همه ی تمدن ها جای گرفته است، برای پائیدن و بر جای ماندن، همواره راهی نداشته است جز آموختن زبان همه ی تمدن ها، و در پر شکوه ترین دوران های اش نیز، نقش میانجی و مترجم بزرگ تمدنی ای را بازی کرده است، که دست تمدن های دیگر را در دست یکدیگر نهاده است. و اینگونه بوده است که جهان در ایران، همواره صلح تمدنی خود را جسته، و در بسیاری گاه ها نیز، یافته است.

عزیزانم،

اکنون صده هاست که این بازیگر بزرگ تاریخ تمدن، یعنی ایران ما، آنگونه که باید و شاید، دیگر به زبان تمدن خویش آشنا نیست. پرسش این است: در غیاب آشنایی با زبان تمدن خود، چگونه می توان تمدن های دیگر را به گونه ای بایسته فهمید، و مهم تر از آن، به درون یک گفتگوی تمدنی گام نهاد و از پس نقش میانجی گرانه و صلح آورانه ای که تاریخ بر دوش ما گذاشته است برآمد؟
چگونه می توان پایه های تمدن اروپا، یعنی آتن و روم را فهمید، در حالی که پایه های تمدن خود، یعنی تیسفون و شوش را به خوبی درنیافته ایم؟ چگونه می توان تمدن سترگ چین و یا فرهنگ غنی هند را درک کرد، در حالی که هنوز از درک موزون تاریخ پر شکوه خود برنیامده ایم؟ راست این است که پیشفرض هر گفتگوی تمدنی، نخست، یک گفتگوی درونی با تمدن و فرهنگ خویش است. تنها از گذر شناخت خود است که می توان به شناخت غیر برآمد. پس برای آنکه جهان را بشناسیم، نخست باید که ایران را بشناسیم.

دانش آموزان، دانشجویان، فرهنگیان،

به باور من، ایران ما، به همان اندازه که نمی تواند و در طبیعت اش نیست که در را به روی تمدن ها و فرهنگ های دیگر بربندد، به همان سان نیز نمی تواند و در طبیعت اش نیست که ریزه خوار خوان فرهنگ ها و تمدن های دیگر باشد. عزت نفس ملت کهن ما، چنین امری را برنمی تابد. پس بیائیم و در آغاز این فصل نوین، با یکدیگر پیمانی فرهنگی بندیم، دست در دست یکدیگر نهیم، و ایران مان را باری دیگر از ریشه، باز اش یابیم و باز اش آراییم و باز اش سازیم.

درخت، هر چه کهن سال تر، ریشه های اش تنومندتر، و در باغ پر گل تمدن ها، کدامین درخت کهن سال تر از درخت تمدن ایران ما؟ زبان های ایرانی را، زبان کوروش ها و داریوش ها، زبان جاماسب ها و بزرگ مهرها را به فرزندان ایرانزمین بازآموزیم و شرایطی را فراهم کنیم، که ایرانی، در هر کجا که هست، مفسر ایران، و صاحب امتیاز تمدن ایرانی باشد. دوام ما، به مثابه ی یک ملت فرهنگی، در این حق و امکان تفسیر نهفته است.

هم میهنانم،

ایران را، در ریشه های اش بجوییم و دوباره، نه با نگاهی رویه نگر، بلکه با چشمی مرکب و ژرف بین، کشف اش کنیم. ما، به عنوان میراث داران یک تمدن مادر و زایا، می توانیم جهان مان را با همدلی و هم اندیشی و هم توانی، از تاریکی به در آوریم و به سوی روشنایی، تندرستی، و شادی برانیم. اگرچه اینک روزهای سختی را پشت سر می گذاریم، اما شکی نداشته باشیم، که پیروزی با ماست.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
اول مهر ماه ۱۳۸۸

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

آخرین گفتار بابک خرمدین

Image and video hosting by TinyPic
Image and video hosting by TinyPic

روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان
دربارش مشورت كرد كه چگونه بابك را
درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد
تا همه بتوانند ویرا ببینند. بنا
بر نظر یكی از درباریان قرار برآن
شد كه ویرا سوار بر پیلی كرده در
شهر بگردانند. پیل را با حنا رنگ
كردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و
بابك را در رختی زنانه و بسیار
زننده و تحقیركننده برآن نشاندند
و درشهر به گردش درآوردند. پس ازآن
مراسم اعدام بابك با سروصدای
بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه
برفراز سكوی مخصوصی كه برای این
كار دربیرون شهر تهیه شده بود،
برگزار شد. برای آنكه همه‌ی مردم
بشنوند كه اكنون دژخیم به بابك
نزدیك میشود و دقایقی دیگر بابك
اعدام خواهد شد، چندین جارچی در
اطراف و اكناف با صدای بلند بانگ
میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ
دژخیم بود و همه اورا میشناختند

ابن الجوزی مینویسد كه وقتی بابك
را برای اعدام بردند خلیفه دركنارش نشست و به او گفت: تو كه
اینهمه استواری نشان میدادی اكنون
خواهیم دید كه طاقتت دربرابر مرگ
چند است! بابك گفت: خواهید دید. چون
یك دست بابك را به شمشیر زدند،
بابك با خونی كه از بازویش فوران
میكرد صورتش را رنگین كرد. خلیفه
ازاوپرسید: چرا چنین كردی؟ بابك
گفت: وقتی دستهایم را قطع كنند
خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام
زرد میشود، و تو خواهی پنداشت كه
رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.
چهره‌ام را خونین كردم تا زردیش
دیده نشود

به این ترتیب دستها و پاهای بابك
را بریدند . چون بابك برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شكمش را
بدرد. پس از ساعاتی كه این حالت
بربابك گذشت، دستور داد سرش را از
تن جدا كند. پس ازآن چوبه‌ی داری
در میدان شهر سامرا افراشتند و
لاشه‌ی بابك را بردار زدند، و سرش
را خلیفه به خراسان فرستاد

آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب
حماسه بابک اثر نادعلی همدانی )
چنین بوده است :

تو این معتصم خیال مکن که با کشتن
من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد

من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب
انداخته ام که دیر یا زود آن را
سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که
مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در
شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد
کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران
جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت
! این را بدان که ایرانی هرگز زیر
بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه
بیگانگان را تحمل نخواهد کرد

من درسی به جوانان ایران داده ام
که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .
من مردانگی و درس مبارزه را به
جوانان ایران آموختم و هم اکنون که
جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست
و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی
با خون بجوش آمده آماده طغیان
هستند

مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها
بابک و مازیار دیگر آماده اند تا
مردانه برخیزند و میهن گرامی را از
دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و
مردم فریب برهانند

اما تو ای افشین . . . در انتظار
و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده
شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش
و در نهایت دو خنجر در میان دنده
هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک
با فریادی بلند بر زبان آورد این
بود :

" پاینده ایران "

روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه
کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223
هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در
کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ
را برای ایرانیان بسیار مهم
دانسته است

اعدام بابك چنان واقعه‌ی مهمی
تلقی شد كه محل اعدامش تا چند قرن
دیگر بنام خشبه‌ی بابك یعنی
چوبه‌ی دار بابك در شهرِ سامرا كه
در زمان اعدام بابك پایتخت دولت
عباسی بود شهرت همگانی داشت و یكی
از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد

برادر بابك یعنی آذین را نیز
خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش
در بغداد دستور نوشت كه اورا مثل
بابك اعدام كند. طبری مینویسد كه
وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر
بابك را می‌بُرید، او نه واكنشی
از خودش بروز میداد و نه فریادی
برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در
بغداد بردار كردند.(تاریخ
ایران-دکتر خنجی)

معتصم خلیفه عباسی ،چنانکه نظام
الملک در سیاست نامه خود می نویسد
به شکرانه آنکه سه سردار مبارز
ایرانی،بابک ، مازیار وافشین رو
که هر سه آنها به حیله اسیر شده
بودند به دار آویخته بود،مجلس
ضیافتی ترتیب داده بود که در طول
آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و
هربار ساعتی بعد برمی گشت.در بار
سوم در پاسخ حاضران که جویای علت
این غیبت ها شده بودند فاش کرد که
در هر بار با یکی از دختران پدر
کشته این سه سردار همخوابگی کرده و
بکارت آنان را گرفته است،و حاضران
و او از این بابت به نماز ایستادند
و خداوند را شکر گفتند.

(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)



اعلاميه جهاني حقوق بشر:



Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic


ماده 1
ابناي بشر همه آزاد به دنيا مي آيند و در كرامت و حقوق با هم برابرند؛
همه از موهبت خرد و وجدان برخوردارند
و بايد با هم برادر وار رفتار كنند

ماده 2
هرکس بي هيچ گونه تمايزي از حيث نژاد، رنگ، جنس
زبان دين عقايد سياسي يا غير سياسي، اصل ومنشاء ملي يا اجتماعي
ثروت ،ولادت يا هر موقعيت ديگر
از کليه حقوق و آزادي هاي مذکور در اين اعلاميه برخوردار خواهد بود
از اين گذشته هيچ تمايزي مبني بر وضعيت سياسي
قضايي يا بين المللي کشور يا سرزميني که شخص به آن وابسته است
-خواه آن کشور يا سرزمين ، مستقل، تحت قيوميت يا خودمختار باشد
يا به لحاظ حاکميت تحت هرگونه محدوديت ديگري باشد- مجاز نخواهد بود

ماده 3
هر کسي حق دارد از زندگي، آزادي و امنيت شخصي برخوردار باشد.

ماده ۴
هيچ کس را نمي توان در بيگاري و بردگي نگه داشت
برده داري و برده فروشي در هر شکل که باشد ممنوع است.

ماده 5
هيچ كس را نمي توام شكنجه داد يا در معرض رفتار ظالمانه
غير انساني يا خفت بار قرار داد.

ماده 6
هر كس حق دارد در هر كجا كه باشد به عنوان يك شخص
در برابر قانون به رسميت شناخته شود

ماده 7
همه در برابر قانون برابرند و حق دارند بي هيچ تبعيضي
از حمايت يكسان قانون برخوردار گردند، همه حق دارند در مقابل
هر تبعيضي كه ناقض اين اعلاميه باشدو نيزدر مقابل هر تحريكي كه
به منظور چنان تبعيضي صورت گيرد از حمايت يكسان قانون
برخوردار باشد


ماده 8
هر كس حق دارد در مقابل اعمالي كه ناقض
حقوق بنيادين كه قانون اساسي و يا قوانين ديگر
براي او مقرر داشته است باشد به دادگاه صلاحيت دار ملي مراجعه كند
و جبران كامل آنرا خواستار شود.

ماده 9
هيچ كس را نبايد خود سرانه، بازداشت، توقيف ، حبس يا تبعيد كرد.

ماده 10
هر کس حق دارد در تصميمات مربوط به حقوق و تعهدات خود
يا هر اتهام جزايي که به او وارد شود با تساوي کامل
از يک رسيدگي منصفانه و علني در دادگاهي مستقل
و بي طرف برخوردار باشد.

ماده 11
1.هرکس متهم به بزهکاري است حق دارد بي گناه فرض شود
تا آنگاه که مطابق قانون در يک دادرسي علني ،
و با دسترسي به کليه تضمينات لازم براي دفاع از خود مقصر شناخته شود
2. هيچ کس به خاطر فعل و يا ترک فعلي که
در حين ارتکاب آن مطابق قوانين ملي يا بين المللي جرم تلقي نمي شده
مقصر شناخته نخواهد شد و نيز کيفري سنگين تر از آنچه در حين ارتکاب
جرم براي آن مقرر بوده بر وي تحميل نخواهد شد.

ماده 12
زندگي خصوصي ، خانواده ، خانه و مکاتبات هيچ کس
نبايد در معرض مداخله خود سرانه قرار گيرد و نيز نبايد
شرف و آبروي کسي مورد تعرض واقع شود.
هرکس حق دارد در مقابل اين گونه مداخلات
و تعرضات از حمايت قانون برخوردار باشد.

ماده 13
1. هر کس حق دارد از آزادي حرکت و اقامت در محدوده
مرزهاي هر کشور برخوردار باشد
2. هر کس حق دارد هر کشور از جمله کشور خود را ترک کند
و نيز حق دارد به کشور خود بازگردد.

ماده 14
1. هر کس که تحت تعقيب باشد حق پناهندگي خواستن
از کشورهاي ديگر و استفاده از آنها را خواهد داشت.
2. اين حق در مواردي که تعقيب واقعا ناشي از جرايم غير سياسي
يا اعمال خلاف مقاصد و اصول ملل متحد باشد
قابل استناد نخواهد بود.

ماده 15
1. هر کس حق دارد که داراي تابعيتي باشد.
2. هيچ کس را نمي توان خودسرانه از تابعيتي که دارد محروم ساخت
و نيز نمي توان حق تغيير تابعيت را از او سلب کرد.


ماده 16
1. هر مرد و هر زن بالغ حق دارد بي هيچ محدوديتي
از بابت ، نژاد و مليت يا مذهب ازدواج کند و تشکيل خانواده دهد.
زن و شوهر از حقوق برابر در ازدواج و
در انحلال آن برخوردار خواهند بود.
2. ازدواج تنها با رضايت کامل و آزادانه زن و شوهر صورت خواهد گرفت.
3. خانواده واحد گروهي طبيعي و بنيادين جامعه است
و حق دارد از حمايت جامعه و دولت برخوردار باشد.

ماده 17
1.هرکس حق دارد که خود تنها يا در مشارکت با ديگران
از مالکيت اموال برخوردار باشد.
2. از هيچ کس نمي توان خودسرانه سلب مالکيت کرد.

ماده 18
هر کس از حق آزادي انديشه، وجدان و مذهب برخوردار است،
اين حق مشتمل است بر آزادي تغيير مذهب و عقيده و نيز آزادي اظهار مذهب
و عقيده، در تعليم و علم و عبادت و اجراي مراسم،
چه در تنهايي و چه در همراهي با ديگران در جمع يا در خلوت.

ماده 19
هرکس برخوردار از حق آزادي عقيده و بيان است،
اين حق مشتمل است بر آزادي بر داشتن عقايد بدون هيچ گونه دخالتي،
و نيز آزادي در جست و جو و کسب و نشر اطلاعات و افکار
از طريق رسانه ها بدون در نظر گرفتن مرزها.

ماده ۲۰ 1.هر كس حق دارد كه از آزادي انجمن ها و مجامع
مسالمت آميز بر خوردار باشد.
2.هيچ كس را نمي توان به عضويت در جمعيتي اجبار كرد.

ماده 21
1. هر كسی حق دارد كه در حكومت كشور خود مستقيما
يا به واسطه نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند مشاركت كند.
2.هر كسی حق دارد برابر با ديگران به خدمات
عمومي كشور خود دسترسي داشته باشد.
3.اراده مردم اساس و اقتدار حكومت است،
اين اراده بايد از طريق انتخابات ادواري و سالم ،
با برخورداري عموم از حق راي متساوي ، و استفاده از آراي مخفي،
يا روش هاي راي گيري آزاد همانند آن ، ابراز گردد.

ماده 22
هر کس به عنوان عضوي از اجتماع حق برخورداري
از تامين اجتماعي را دارد و مي تواند با استفاده از مساعي ملي
و همکاري هاي بين المللي ، و در هماهنگي با تشکيلات
و منابع کشور خود، حقوق اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي را
که لازمه حفظ کرامت و رشد آزاد شخصيت اوست به دست آورد.

ماده23
1.هر كسي حق دارد كار كند و شغل خود را آزادانه برگزيند
و از شرايط عادلانه و مطلوب كار برخوردار باشد
و نيز در برابر بيكاري مورد حمايت واقع شود.
2. هر كس حق دارد بي هيچ گونه تبعيضي در برابر كار مساوي
از دستمزد مساوي برخوردار باشد
3. هر كس كار مي كند حق دارد از دستمزدي عادلانه و مطلوب
برخوردار باشد تا بتواند زندگيي در خور كرامت انساني براي خود و خانواده خود
تامين كند و در صورت لزوم از ديگر وسايل حمايت اجتماعي كمك جويد.
4. هر كس حق دارد براي حفظ منافع خود به تشكيل
اتحاديه هاي صنفي و عضويت در آنها اقدام كند.

ماده 24
هر کسي حق دارد از استراحت و فراقت و از محدوديت
معقول ساعات کار و تعطيلي هاي ادواري
با استفاده از حقوق برخوردار باشد.

ماده 25
1. هر کس حق دارد از سطح زندگي مناسبي براي
تامين بهداشت و رفاه خود و خانواده خود،
از جمله خوراک پوشاک مسکن مراقبت هاي پزشکي
و خدمات اجتماعي لازم، و نيز از حق داشتن تامين در صورت بيکاري
بيماري معلوليت بيوگي سالخوردگي و در ساير موارد که به عللي
خارج از اختيار خود وسايل امرار معاش را از دست داده باشد برخوردار گردد.
2. مادران و کودکان حق دارند از مراقبت ها و کمک هاي
ويژه برخوردار باشند، همه کودکان چه بر اثر پيوند زناشويي
بدنيا آمده باشند و چه غير آن از حمايت اجتماعي يکسان
برخوردار خواهند بود.


ماده 26
هر کسی حق دارد از آموزش بهره مند شود آموزش دست کم
در مراحل ابتدايي و پايه اي رايگان خواهد بود. آموزش ابتدايي
اجباري خواهد بود. آموزش فني و حرفه اي در دسترس عموم قرار خواهد داشت.
و آموزش عالي به يکسان و بر اساس لياقت قابل دسترسي خواهد بود.
2. هدف آموزش رشد کامل شخصيت انساني،
تقويت احترام به حقوق بشر و آزادي هاي بنيادين خواهد بود. آموزش
بايد تفاهم مدارا و دوستی در ميان همه ملت ها و گروه هاي بنیادي و مذهبي را
ترويج کند و به فعاليت هاي (سازمان) ملل متحد در راه حفظ صلح ياري رساند.
3. پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش در مورد
فرزندان خود اولويت خواهد داشت.

ماده 27
1. هر کسی حق دارد که آزادانه در زندگي فرهنگي جامعه
شرکت جويد، از هنر ها برخوردار گردد و از
پيشرفت هاي علمي و دستاورد هاي آن بهره مند شود.
2. هر کسی حق دارد که از حمايت از منافع معنوي و مادي
هر اثر علمي ادبي يا هنري که خود
پديد آورنده آن است برخوردار شود.

ماده 28
هر کسی حق دارد خواستار برقراري نظم مدني و بين المللي باشد
که در آن تحقق کليه حقوق و آزادي هاي
مقرر در اين اعلاميه به طور کامل ميسر شود.

ماده 29
1.تعهدات هر فرد فقط در قبال حامعه اي است
که رشد آزاد و کامل شخصيت او را امکان پذير سازد.
2. هر کس در اعمال حقوق و آزادي هاي خود فقط مشمول
محدوديت هايي خواهد بود که به حکم قانون منحصرا
به منظور تاميين شناسايي و احترام لازم به حقوق و آزادي هاي
ديگران و رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه
همگاني در يک جامعه دموکراتيک مقرر شده باشد.
3. اين حقوق و آزادي ها در هيچ حال نبايد طوري اعمال شود که با مقاصد و اصول
[سازمان] ملل متحد مغايرت داشته باشد.

ماده 30
هيچ يک از مقررات اين اعلاميه نبايد به نحوي تفسير شود که متضمن
ايجاد حقي براي دولت يا گروهي يا فردي گردد که
به استناد آن بتواند در فعاليتي وارد شود يا دست به اقدامي بزند که
هدف آن پايمال کردن يکي از حقوق و آزادي هاي مقرر
در اين اعلاميه باشد.


کوروش آیا این ایران تو بود؟


Image and video hosting by TinyPic


Image and video hosting by TinyPic



کوروش بیدار شو! ایران را ببین، غرق در ویرانی است، گلهایش را پرپرکردند و درختانش را خاکستر، دختران سرزمینت را گوشه نشین ساختند و به آنها تهمت زدند و رویاهایشان را مبدل به کابوس ساختند. آزادی در ایران به اسارت رفت، یلدای زیبا را ربودند و نوروز به فراموشی سپرده شد. مهر و محبت, آرزوی دست نیافتنی شد.
دیگر در خراب آباد ایران، باران نمی بارد، عاشقی وجود ندارد، ابر تیره، خورشید مهر ایران را پوشانیده است
و ظلم و جور و فساد برآن سایه افکنده است.
قسم به یلدا، قسم به شقایق ها و یاس های سرزمینت که ایران دیگر ایران نیست، دیگر غزلی سروده نمی شود،دیگر در این سرزمین لبخندی بر لبها دیده نمی شود، دیگر درختی سایه نخواهد داد ، دیگر پرستویی بر فراز آسمانش پرواز نمی کند. دیگر آرشی نخواهد آمد. دیگر کسی منتظر آمدن کاوه نیست. آسمانش آبی نیست. دیگر ترکتازی دروازه های خوشبختی را نمی گشاید. دیگر مجنون در کوی لیلی نمی دود.
کوروش، ویرانی ها را ببین. نابودی عشق را ببین. کوروش، مرگ پرستوها را ببین. کوروش،ببین بال فرشته ها را شکسته اند. دیو ها بر تخت سرزمینت نشسته اند.
کوروش، فرهاد را ببین درالتماس دیدن شیرین جان می بازد. سیاوش غرق در خون است. شعر فروغ را نابود ساختند. ماهی ها در بی آبی جان می دهند حافظ بر ساغر میگون می گرید و ساقی دیگر می نمی دهد.شعله ها را ببین که خاموش و سرد شده اند و آهنگ آزادی را ببین که سوار بر رنگ خاکستر باد، این سرزمین را ترک می کند.
کوروش، آسمان سرزمینت با ستارگان غریب شده اند، دیگر ماه در آن نمی تابد، خورشید نمی درخشد و پروانه ها نمی رقصند و خنجر ها جان مردم سرزمینت را هدف گرفته اند.
کوروش بیدار شو! ایران را ببین، غرق در ویرانی است، گلهایش را پرپرکردند و درختانش را خاکستر، دختران سرزمینت را گوشه نشین ساختند و به آنها تهمت زدند و رویاهایشان را مبدل به کابوس ساختند. آزادی در ایران به اسارت رفت، یلدای زیبا را ربودند و نوروز به فراموشی سپرده شد. مهر و محبت, آرزوی دست نیافتنی شد.
دیگر در خراب آباد ایران، باران نمی بارد، عاشقی وجود ندارد، ابر تیره، خورشید مهر ایران را پوشانیده است
و ظلم و جور و فساد برآن سایه افکنده است.
قسم به یلدا، قسم به شقایق ها و یاس های سرزمینت که ایران دیگر ایران نیست، دیگر غزلی سروده نمی شود،دیگر در این سرزمین لبخندی بر لبها دیده نمی شود، دیگر درختی سایه نخواهد داد ، دیگر پرستویی بر فراز آسمانش پرواز نمی کند. دیگر آرشی نخواهد آمد. دیگر کسی منتظر آمدن کاوه نیست. آسمانش آبی نیست. دیگر ترکتازی دروازه های خوشبختی را نمی گشاید. دیگر مجنون در کوی لیلی نمی دود.
کوروش، ویرانی ها را ببین. نابودی عشق را ببین. کوروش، مرگ پرستوها را ببین. کوروش،ببین بال فرشته ها را شکسته اند. دیو ها بر تخت سرزمینت نشسته اند.
کوروش، فرهاد را ببین درالتماس دیدن شیرین جان می بازد. سیاوش غرق در خون است. شعر فروغ را نابود ساختند. ماهی ها در بی آبی جان می دهند حافظ بر ساغر میگون می گرید و ساقی دیگر می نمی دهد.شعله ها را ببین که خاموش و سرد شده اند و آهنگ آزادی را ببین که سوار بر رنگ خاکستر باد، این سرزمین را ترک می کند.
کوروش، آسمان سرزمینت با ستارگان غریب شده اند، دیگر ماه در آن نمی تابد، خورشید نمی درخشد و پروانه ها نمی رقصند و خنجر ها جان مردم سرزمینت را هدف گرفته اند.
کوروش آیا این ایران تو بود؟

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

باز باران


Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic

باز باران باز باران ,با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...باز ماتم
من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟
نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟
نمی فهمم کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه ی باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش ارام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟
نمی دانم..نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران, عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست...نمی فهمم!!؟
یاد ارم, روز باران را
یاد ارم مادرم در کنج باران مردکودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران..از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟؟
بشنو از من, کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و ان باران که عشق دارد ...فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند که
این عدل زمینی,عدل کم دارد

شاعر ناشناس

من می‌خوام برم جهنم! شما نمیاید؟


Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic

از آونجایی که امروز یه جایی بحث بود و بانویی بسیار محترم به ما گفت : “پسر دست از این تفکراتت بردار و بیا به راه راست منحرف شو! تو آخرش میری جهنم!” من هم با خودم فکر کردم جهنم چه جور جایی می‌تونه باشه؟! هر چی فکر کردم دیدم خیلی باید با حال باشه.
فکر کن شب اول قبر نکیر و منکر میان:
اونا: به چی اعتقاد داری؟
من: ها؟
-گفتم به چی اعتقاد داری؟
-من وقت این کارها رو ندارم! ولمون کن بابا
ما رو هم سیخ میفرستن جهنم!
اول راه تو صف کلی آدم معروف میبینی! فکر کن همه اونجان،تمام این هنرمندان منحرف هالیوودی، خواننده‌ها بازیگر‌ها! عکس، امضا…کلی از دوست‌هام رو هم احتمال زیاد تو صف می‌بینم.
به هر حال میریم جهنم…. یه ساختمون هفت طبقه که طبقه آخرش پنت‌هاوسه!! آقا هر شب بزن و بکوب‌و برقص! هر شب کنسرت، پارتی!! حالی به حولی! دورت پر آتیشه، همه جا داره فلش میزنه ! هوا هم گرمه دیگه همه جا پر آتیش، همه بدن‌ها برنزه میشه، هیکل‌ها آب میشه، میشه توپ! احتمالاً ملت هم لباس کم تنشون دیگه، فکر کن کلی درو داف کنارت دارن با بدن‌های برنزه وول میزنن، تعداد زیاده و جا کم همه تو هم می‌لولن. تو هم یواشیکی دودر می‌زنی میری طبقات بالا تر که آدم های معروف هستند. وای فکرشو بکن!
فکر کن وسط کلی آدم معروفی، حالا یه سیخ داغ هم بکنن توت مگه چی میشه؟ اون موقع اصلاً نمی‌فهمی بابا! مثلاً تو پشت سر جنیفر لوپز تو صفی که آهن داغ بریزن تو حلقت، خوب معلومه داری کجا رو نگاه می‌کنی… حواست به چیه! اصلاً درد رو حس نمس‌کنی!
بعد چند ماه همه چی‌عادی میشه برات… حالا مثلاً بری بهشت در کنار رود شیر کم چرب در جوار حاج آقا بشینی یه سی چهل تا حوری با ابروهای به هم پیوسته هم دورت زرزر ‌کنن…
بابا کل حال اون‌وره، در جوار بانو کاترین زتا جونز، بریتنی… چه می‌دونم دیگه همه اونجان. ما هم که تا آخر عمر اونجاییم بالاخره یه چیزی از اینا به ما می‌رسه دیگه!
به هر حال من ترجیحآً می‌رم جهنم، شما نمیاید؟

برگرفته از سایت افشا



من اگر خدا بودم


Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic


* من اگر خدا بودم وقتی شیطان در برابر انسان سجده نکرد خشتکش رو در میاوردم و از بارگاه بیرونش میکردم

* چه معنی داره شیطان به حرف خدا گوش نکنه

* وقتی میخواستم پیغمبر برای خلق تعیین کنم از ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر ۶۲۰۰۰ نفرش رو از زنان منسوب میکردم تا عدالت رعایت بشه

* کمی سلیقه به خرج میدادم و بجای اینکه خونه خودم رو در صحرای خشک و بی اب و علف عربستان بنا کنم در سواحل جزایر هاوایی یه خونه شیک و مدرن بنا میکردم با سوییت های مجهز و مجانی برای زواری که برای زیارت میومدن

* هیچوقت خونه خودم رو در انحصار مسلمون ها قرار نمی دادم و همه حق داشتن بیان خونه ام … حتی بی خدا ها ! قدمشون سر چشم ! زوار بجای اینکه تو صحرای عرفه بدو بدو کنن کنار ساحل بدو بدو کنن حالشو ببرن و بجای لباس احرام هم مایوی دوتیکه بپوشن

* یه مشت از این حوری ها و قلمان رو هم مامور میکردم به حجاج سرویس بدن و پذیرایی کنن تا زیارت بهشون بهتر بچسبه

* اصلا نمیذاشتم ادما صبح و ظهر و شب هی نماز بخونن و سجده کنن و حرفای تکراری بزنن ! کمبود که ندارم هی بخوام طفلکی ها رو اذیت کنم که

* همه مسجد ها رو هم جمع میکردم به جاش کافی شاپ و کتابخونه و سینما درست میکردم

* یه چند تاش رو هم قهوه خونه سنتی درست میکردم که محسن نامجو توش سه تار بزنه بخونه

* هر کسی هم که من رو صدا میزد و میگفت اِی خدا زود بهش میگفتم جانم قربونت برم …عزیز دلم … فدات بشم نه اینکه محل سگ هم نذارم ! بنده افریدم باید سرویس بدم دیگه … گوسفند که نیستن ول کنم تو بیابون

* قشری به نام روحانیت رو اصلا خلق نمیکردم ! به بنده هام همه یه جو عقل میدادم تا بتونن بد رو از خوب تشخیص بدن و نیازی به فتوا و این مزخرفات نباشه

* عزراییل رو هم میفرستادم اونجا که عرب نی انداخت بره غاز بچرونه ! به جای عزراییل یه حوری خوش هیکل سفید و بلوری میفرستادم تا جون مرد ها رو بگیره و یک جوان رعنای خوش هیکل رو هم میفرستادم تا جون خانمها رو بگیره ! ( اینجوری دیگه نه تنها کسی از مرگ نمیترسید بلکه این پیرزن پیرمردها هی از خدا مرگ (میخواستن نصفه شبی

* جون بچه ها رو هم اصلا نمیگرفتم ! اصلا اجازه نمیدادم انسان ناقص و معلول به دنیا بیاد … ریشه جنگ رو هم خشک میکردم بجاش عشق و عطوفت و مهربونی میکاشتم ! سعی میکردم حضورم اینقدر در زندگی مردم ملموس باشه که دیگه هیچ کس نگه خدای چی ! کشک چی ! ….. خدا کیلو چند ؟ ….. کدوم خدا ؟

* اخ که اگر خدا بودم یه بهشت توی یکی از سیاره ها خلق میکردم اخرین مدل ! نه اینجوری که توی جوب هاش ( جوی هاش ) شیر و عسل بیاد ! شیر و عسلی که توی جوب ( جوی ) باشه به درد همون اعراب هزار و چهار صد سال پیش میخوره ! اونایی که بنده صالح بودن میفرستادم توی این بهشت و اونایی هم که خطا کار بودن و بنده های درست درمونی نبودن بجای جهنم میفرستادم توی ایران زندگی کنن قدر عافیت رو بدونن !

* !!!.......از خدا بخاطر این همه اختلاف سلیقه عذر خواهی میکنم

براي وطنم



Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic


وطنم ايران.. سوگند مي خوريم

بنام خونهای گرانبهایی که بخاطر تو در دامانت ریخته شد و پرچمت را گلگون نمود
بخاطر اشک مادران و پدران و همسران و فرزندانی هنوز در غم از دست دادن عزیزانشان لباس غم از تن در نیاورده اند
به قلبهای اندوه بار و شکسته فرزندانت که در سراسر ایران گسترده اند
به نام انسانهای پاکی که بخاطر ایده ها و عقایدشان در اعماق خاک سردت استخوان برهنه کرده اند
به روان فرشته دخترانت که در شب اعدام بنام خدا از آنان هتک حرمت شد
به یاد پسران نیکت که پرچم بیگانه بر اندامشان پوشاندند و اعدامشان نمودند
به عظمت روح شیر زنان و مردان سلحشورت که بخاطر پاسداری از نام و عرضت جان پاک خود را فدایت نمودند
به روح بزرگانی چون ستار خان ها ، باقر خان ها ، کسروی ها و گلسرخی ها و
به بزرگداشت اصالت هزاران نفر که شهامت کردند و حق گفتند و امروز در غل و زنجیر بسر میبرند و از کوچکترین حقوق اولیه یک انسان بدورند

ای مهد دلیرانم ... ای سرزمینم ... ای مادرم ... ای وطن

آبی آسمانت را ... خاک تفته ات را ... شفق سرخت را ... آبروی از دست داده ات را ... حرمت گذشته ات را ... شیرینی آب خالصت را ... عظمت روح گمگشته ات را ... مرزهای آبی و تمامیت مرزی از دست رفته ات را و نام پر فروغت را

باز پس خواهیم گرفت

ای ایرانم ... چون تو نباشی تنم ، روحم و روانم مباد و تا هستم بتو میبالم
ترا ستایش میکنم ای خاک مقدسم

به امید روزی که پرچم سه رنگ شیرو خورشید را بر قله دماوند به احتزاز در بیاوریم

وایرانی آزاد و آباد داشته باشیم


آیت الشیطان


Image and video hosting by TinyPic


من از ایران آمدم من آیت الله دیده ام
رنگ ترسُ بوی مرگُ چوبۀ دار دیده ام
آیت اللهی که گوئی آیت الشیطان بُوَد
قلب سنگی مغز ننگین دست خونین از صفات او بُوَد
صورتان آن چون کریح گوئی بُوَند ضحّاکیان
چشم ها سردُ سیاهُ مرگ آلودهُ دست اندرکاران
من از ایران آمدم روز قیامت دیده ام
ترسُ وحشت را برای مردمان نان دیده ام
گر ندیدی قطع دستان گر ندیدی سنگسار
رو به ایران دیدنیهائی کُنی با نیمه جان
از زنانُ دخترانُ کودکان تا نونهال
دست بسته سرسپُرده زیر ظلم ظالمان
آن جوانانی که روزی آرشُ کورش بُدَند
بعد زندان شیشه ای ،سنگیُ مُرفینی شدند
شستشوی مغزی از روز ازل بنا کُنند
در جوانی آلت دستُ بسوی جبهه ها روان کنند
آنکه خواند دستش بگویند ناخُدا شاید بُوَد
ناخُدا شاید بُوَد پس بی خُدا باید بُوَد
بی خدائی را چه حُکمی جز همان گردن زدن
ناخُدائی را چه جُرمی جز همان پارو زدن
هر دو دسته بچه ایران زمین
پس زنید گردن زنید باز هم زنید دارَش زنید
این ستمکاران روحانی نمای دست به خون آلوده را
میکند آیات شیطان سیه دل را به یاد
مردها را دسته دسته میبرند بالای دار
دخترانُ کودکان را روی میزهای حراج
کُلیه از بدنش باید فروخت
آن پسر آن بچه بهرام گور
تا تواند بدهد چند صباحی
خرج امرارُ معاشُ نسخهُ دردُ دوائی
این سیه روزی چه باشد این دغل کاری چه راز
کُشتن مردم برای پولهای نفتُ گاز
دخترانش در دمی در آن دُبی کالا شدند
کودکان بی سرپرست در کوچه ها رها شدند
آن جوانان رشیدی که دهان بربسته اند
نام کورش خوی کاوه زور رُستم را ز یادم بُرده اند
کورش سنگی برای کاوۀ بنگی حکایت میکند
رستم دستان بپای منقلی از مرگ سُهرابش شکایت میکند
گر گذارند سنگُ بنگُ منقلُ وافور کنار
میکنند آخوندُ ملایان از ایران هجرتُ پا به فرار
ز سی سال سیاهیست از این نقل آخوندی
به سی روز سپیدیست اگر دستش بخوندی
مُشتهای آهنین این وطن بالا شود
بعد آنکه دودُ دَم از مغزها بیرون رود
چشم های تارُ دودی از میان خواهد رود
جنگهای تن به تن یک جنبشی خواهد شود
جنبشی در راه آزادی شود
مارُ ملا خود به تاریکی خزد

نمیدونم از کی هست

عکسهای جالب



Image and video hosting by TinyPic


بدون شرح

Image and video hosting by TinyPic
لبخند تمسخر آمیز

Image and video hosting by TinyPic

چپ نگاه نکن باطله


Image and video hosting by TinyPic
دهنت سرویسه

Image and video hosting by TinyPic
رفتگران شهرداری چه گناهی کردند

Image and video hosting by TinyPic






Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic

Image and video hosting by TinyPic


قدس کجاست؟ مسجد الاقصی کجاست ؟


Image and video hosting by TinyPic