۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

کجــای این مــلت افتخــار دارد؟


Image and video hosting by TinyPic
من یک ایرانی‌ هستم. در ایران تحصیل کردم و فعلاً در آمریکا و در ایالت فلوریدا زندگی‌ می‌کنم.
خیلی دلم میخواست چند جمله ای در جهـت تمجیـد از ایــران و ایــرانی بنویســـم ولـی دروغ چرا؟

کجــای این مــلت افتخــار دارد؟

یک مشـت دزد ، کلـــاش، متظاهر ، خائــن، فرصت طلـب، تنبــل حـق ناشنـاس و پُشـت هم انداز در یک منطقـه از این دنیـا بنــا م ایــران جمـع شده انـد و دلشــان خوش اسـت که زمـانـی آدم بـوده انـد.
به قدرت خـدا، این سـرزمیــــن هیچـوقت موجـودات با صفـات بـالا را کـم نداشته است.
ا ُمتـّـی ( ا ُمت یعنی گلـه شتر) کـه آریوبرزن اش را یک ایرانی خائن لو میدهد،
امتـی کـه بابک اش را افشین که آ نــــهــم یک ایرانی است تحویـل خلیفـه اش میـدهـد،
امتـی کـه کـریم خان زنـد ش چند سالی بیشتر دوام نمی آورد ولی قاجـاریه اش تمام نا شدنــی است،
امتـی کـه امیر کبیرش را میکشنـد و جایش یک دلقک میگذارند و آب از آب تکان نمیخورد،
امتـی کـه یک کشور خارجی رضاشاه اش را بر سر کار می‌‌آورد و تبعیــد میکنند و همه جشـن میگیــــرند،
امتی که ۹۹ درصدش به جمهوری اسلامی راٌی میدهد بدون اینکه بداند چه معجونی است،
امتـی کـه بیست و نو سال مثل سگ توی سرش میزنند و صدایـش در نمی آید،
و بالاتر از همه، امتی که در سال ۵۷ با جمعیت پنج ملیونی به استقبال امامش میرود، بعد از ده سال که این رهبر ارمغانی جز فشار و گرانی و تورم و جنگ و نکبت و مرگ برای ایشان نمی آورد، این بار با جمعیت ده ملیونی به تشییع جنازه اش میرود! ترا به خدا این حدٌ بلاهت نیست؟
این امت اُمّتی که ادّعا داریم هنر نزد اوست و بس، سروری تازیان را به درازای ۵۰۸ سال تحمل کرد. در طی این سالها عرب، اموال ایرانیان را به غنیمت گرفت، زنان آنان را کنیز و مردان آنان راغلام کرد. ایرانیان مـوالـی شدند. با این عنوان، ایرانیان را تحقیرها کردند، حق داشتن مقامهای کشوری و نظامی را از او گرفتنـد. عربها با موالی راه نمی رفتنـد و به آنان اجازه نمی دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد.
موالی حق ازدواج با عرب را نداشت. موالی میبایست پیاده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمی به او داده نمیشـد.
موالی به نام پیشین خود خوانده نمیشد. او میبایست به نام کسی که او را اسیر کرده و یا در بازار برده فروشان خریده بود، یا به نام یک عرب خوانده میشد. ایرانیان خوش غیرت ۵۰۸ سال این حقارت را به جان خریدند و غیر از حدود ده مورد جدی، مقاومتی دیده نشـد.
این ، به حساب من میشود یک مقاومت در هر ۵۰ سال!!!

کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
فکر نکنید که بعد از ۵۰۸ سال ایرانیان بیدار شدند و قیام کردند و حکومت خلیفه را برانداختند. نه خیر، باید یک مغول بنام هلاکو می آمد و به حکومت عباسیان پایان میداد.
بعد از ۵۰۸ سال نوکری عرب، حالا نوبت نوکری مغولان به مدت ۳۰۰ سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب ۵۰ سال بود، در مقابل مغولان در یکصد سال اول هیچـگونه مقاومتی نشان داده نشد.
قیام سربداران در خراسان بیش از یکصد سال پس از حمله مغول روی داد.
پس از ۳۰۰ سال آقایآن صفوی تشریف آوردند و تشیع را که خود از عباسیان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
این ملت هیچوقت نتوانسته است کار مثبتـی برای مملکت اش انجام بدهد.
بی خودی هم پُز تاریخ پُر فتوح دو هزار و پانصد ساله و هفت هزار ساله را هم به رُخ من نکشید. جوابتان در کتاب “سازگاری ایرانی” به قلم مهندس مهدی بازرگان است.
وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرین لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مقاومت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عبّاسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند،
در مدح سلاطین تُرک چون سلطان محمود غزنوی آبدارترین قصائد را بگوید، غلام حلقه بگوش چنگیز و تیمور و خدمتگزار و وزیر فرزندانش گردد، یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردم از صفحه روزگار برداشته شود.
سرسخت های یک دنده و اصولی ها هستند که در برابر مخالف و متجاوز می ایستند و به جنگش میروند یا پیروز میشوند و یا احیاناً شکست میخورند و وقتی شکست خوردند حریف چون زمینه سازگاری نمی بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو میشود از پا درشان می آورد و نابودشان میکند.
علاوه بر این، ایرانی که امروز میبینید وجودش را مدیون بُلشویک ها است. در سال ۱۹۰۷ انگلیس ها و روسیه تزاری با هم توافقشان را کرده بودند که ایران را بین خود تقسیم کنند و حتی انگیس ها از جنوب وارد شده بودند، ایران شانس آورد در آن موقع انقلاب ۱۹۱۷ پیش آمد و برنامه اشغال ایران معوّق ماند.

کجــای این مــلت افتخــار دارد؟

حسن نراقی در کتاب بسیار روشنگر ” چرا در مانده ایم جامعه شناسی خودمانی” میگوید:
اگر به سراسر این تاریخ نگاه کنید، یا اغماض­های جزئی، سراسر آن یک طیف بکنواخت و تکراری و سینوسی است.
قبیله ای دچار ظلم و ستم، رکود و پس از آن رخوت، بی تفاوتی و نومیدی میشود، یک قوم، یک سرکرده، یک جریان، یک همسایه فرصت را مغتنم میشمارد در دستش شمشیر و در کامش زبان چرب و وعده های فریبنده ولی در کلّه اش جز به غارت و تاراج ره هیچ چیز دیگری نمی اندیشد.
یعنی برای فتح فقط زور بازو نیاز است و ویرانی و آتش زدن، چه در این مرحله استطاعت اندیشیدن نه تنها عامل موٌثری نیست بلکه تا حدودی باز دارنده هم هست.
فاتح میشود، قبلی ها را یا میکُشد و یا فراری میدهد، جایش می نشیند تا از درون قبیله یک عده که نه شهامت کشته شدن را داشتند و نه قدرت و یا شانس فرار، به سرعت تغییر شکل می دهند،
با فاتح به صورت کاسه داغ تر از آش همداستانی میکنند، میشوند دست راستش!
یحیی برمکی در خدمت هارون قرار میگیرد، خواجه نظام الملک میشود همه کاره ملکشاه سلجوقی، خواجه نصیرالدین طوسی می شود دست راست خان مغول، میرزا ابراهیم کلانتر با هزار دوز و کلک حکومت را از زندیه میگیرد
و میدهد به دست قاجاریّه اما چون تدبیر نیست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصی به کار میرود) برنامه ریزی نیست، مدیریّت پایدار نیست، درایت نیست، خیلی زود شمارش معکوس شروع میشود.
سراسر تاریخ گذشته مان را نگاه کنید گرفتن به همت یک مرد نظامی انجام میشود چون برای گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتی اوضاع آرام شد می بینید که دیگر حتی نادر شاهی که برای ایرانی ی سرافکنده ی بعد از صفویّه، این چنین اعتباری را فراهم آورده، قادر به ادامه ی کار نیست چون تمرین سازندگی نکرده، آمادگی و سواد لازم را برای کار ندارد،
بنابر این همان رویّه ی نظامی را آنقدر ادامه میدهد که مردم برای تامین مالیات مجبور میشوند دخترانشان را به ترکمن ها بفروشند و وقتی دیگر به جان آمدند باز شروع میشود، روز از نو و روزی از نو…
میبینید که افتخار صادرات ناموس به دوبی و پاکستان چیز تازه ای نیست و قبلاً هم مفتخر بوده ایم.

کجــای این مــلت افتخــار دارد؟

این که از قدیم، در اخیرِتان چه دارید؟ انقلاب مشروطیّت؟
اگر فکر میکنید انقلاب مشروطیت کار این خوش غیرتان بوده است اشتباه میکند. اگر سفارت انگلیس نبود و مشروطیت به نفع اش نبود، انقلاب مشروطیت هم اتفاق نمی افتاد.
رجوع کنید به دیگ های پلو و خورشت در باغ سفارت انگلیس توسط مشروطه طلبان.
امتـی که هر بار پهلــوانی زائیــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
این مطلب را یک جوان ایرانی که در ایران تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان رسانده و الان در کشور آمریکا ایالت فلوریدا زندگی می کند نوشته است.مطالبی که از طرف بینندگان ارسال می شود، نظر شخصی مدیر سایت نیست.
با تشكر از كوروش قبرس

۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

روز کوروش بزرگ 7 آبان بر ایران و ایرانی مبارک باد


Image and video hosting by TinyPic


روز 7 آبان برمزار کوروش پاسارگاد شیراز



روز کوروش بزرگ 7 آبان بر ایران و ایرانی مبارک باد


Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic

". . . آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. . . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این سرزمین وارد آید. برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم..." کوروش کبیر

کوروش سیروس در انگلیسی- cyrus the great - و کوروس در یونانی، یکی از چهره های برجسته تاریخ شناخته شده است.

ایرانیان او را پدر، یونانیان او را قانونگذار و یهودیان اورا مسیح نجات دهنده، می نامیدند.

تو ای کوروش، ای نیک آموزگار پیام آور پاک پروردگار

ستایش کنم خاک پای تو را نشستنگه جان فزای تو را

هم آرامگاهت که اندرجهان بر او سوده سر خسروان و مهان

مادر کوروش ماندانا دختر آ‍‍‍ژی دهاک پادشاه مادر و پدرش کمبوجیه اصیل زاده ای پارسی بود. پس از بزرگ شدن بر اژی دهاک که بر مردمان ستم میکرد ودستور قتل کوروش را داده بود، پیروز شد و بدون خونریزی سرزمین ماد را تسخیر کرد. کوروش مردی دانا و بزرگ منش ودر کشورداری فردی با درایت کامل بود.

کوروش یهودیان را از اسارت بیرون و به دستور او ساخت معبد مقدس آنها آغاز شد که یهودیان این کار ار معجزه ای از طرف خدا می دانند. کوروش کبیربنیاد شاهنشاهی عظیمی را گذاشت که از دریای مدیترانه درغرب تا رود سند در شرق و از دریای سیاه در شمال تا به صحرای عربستان در جنوب بود. کوروش در سال پانصد و سی پ.م. در جنگی که در شمال شرقی شاهنشاهی اش داشت جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیکر پاک کوروش کبیر را به پاسارگاد، به آرامگاهی که از یک اطاقک و شش پله درست شده بود بردند. پیکر او در یک تابوتی از سنگ آهک قرار دادند. بر روی آرامگاه او چنین نوشته شده است: ای انسان، بدان که هر که هستی و از هر کجا که بیایی، من کوروشم، کسی هستم که شاهنشاهی را برای ایرانیان و این دولت بی کران را بنیان نهادم. پس هیچ وقت به این آرامگاه و این خاکی که مرا پوشانده است رشک مبر

در این پارسگرد و در این مهد پاک بریزم همی اشک بر روی خاک

تو ای دادگر شاه پوزش پذیر به بینادلی دست ما را بگیر

همه تارو پودم پر از مهر توست جهان را نیازی بدان چهرتوست



Image and video hosting by TinyPic

تویی فره فر شاهنشهان که پاکیزه جانی و روشن روان

کوروش کبیر نه تنها به مردمان کاری نداشت بلکه حتا به دین و آیین آنها احترام میگذاشت و با اینکه یکتاپرست و زرتشتی بود خدایان دیگر جاها را از جمله مردوک خدای بابل را گرامی میداشت. کوروش در همه جا از خود سخاوت نشان میداد.

گزنفون درباره ای او نوشته: " هنوز هم زیبایی خارقالعاده نیکوکاری و بخشش بی کران، دانش دوستی بی حد و آمال بلند کوروش، موضوع داستانها و ترانه های مردمان است و هرکسی آرزو دارد در شاهنشاهی او زندگی میکرد.

پندارنیک، گفتار نیک، کردار نیک کوروش در تمامی دوران ستودنیست. در این سال که سد سیوند آبگیری شد بیایید کوروش را گرامی تر داریم و قدر دان آموخته هایش به جهانیان باشیم. هرچند که ایران در روز بزرگداشتش خاموش نشسته. در دلهایتان یاد آن استوره ی انسانی را زنده نگه دارید. باشد که کوروش در اذهان و دلهای ما ایرانیان تابنده و جاودان بماند. کوروش کبیر از افتخارات ما ایرانیان بوده و هست و دیگر چنین افتخاری جهانی نصیبتان نخواهد شد زین رو این روز را خجسته دارید

روز 29 اکتبر، روز کوروش بزرگ،و سالگرد صدور اولین منشور حقوق بشر، را گرامي بداريم

بیست و پنج قرن قبل، در زمانه ای که توحش بر زندگی انسان ها چيرگی داشت، بيانيه ای انسان مدارانه و متمدنانه بر کتيبه ای خطاب به مردم «چهار گوشه جهان» نوشته شد که به مسایلی مهم در ارتباط با حقوق انسان می پرداخت؛ مسایلی که نه تنها در آن زمانه که قرن های قرن پس از آن و حتی امروزه نيز می تواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان، و حقوق او باور دارند.

اين بيانیه که به نام «منشور کوروش بزرگ» شناخته می شود، بر الغاي تبعيضات نژادي و ملي، آزادي انتخاب محل سکونت، الغاي برده داري، آزادي دين و مذهب و تلاش براي صلح پايدار ميان ملت ها تاکید کرده است. اين منشور، که از سوي مردمان ايران زمين و از زبان رهبر سياسی خود کورش بزرگ، پايه گذار اولين امپراتوری جهان به بشريت هديه شده، در سال 1971 از سوي سازمان ملل متحد به عنوان اولين اعلاميه حقوق بشر جهان شناخته شد و، بدينسان، این افتخار به نام ايران، به عنوان مهد نخستين اعلاميه ی حقوق بشر، در تاريخ جهانی ثبت شد.

متاسفانه، آرامگاه و شهر کوروش بزرگ، که از سوی سازمان يونسکو به عنوان «مکانی مقدس» در ليست گنجينه های بشری ثبت شده، به شکل های مختلفی (عمدی و غير عمدی) در خطر ويرانی جدی قرار داده است.کميته بين المللی پاسارگاد، که سه سال است به وسيله ی گروه کثيری از فرهنگدوستان و علاقمندان به ميراث های ملی و جهانی ايران تشکيل شده، و همواره در پی جلوگیری از این رویداد هستند .

به امید سر بلندی این دوستان در این امر بزرگ
با مهر واحترام


Image and video hosting by TinyPic



Image and video hosting by TinyPic

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

تقديم به زنان ايران زمين

Image and video hosting by TinyPic

من!!!

فرزندی از مشرق زمینم ...

از فلات بلند ایران ...

" از شمال افسانه خیز پارس "

عاشقم, عاشق شهریارم "کورش بزرگ" آنکه خاک ارامگهش زیباترین سرمهٔ چشم است

بر دیدگان عاشقم

من از تبار جمشیدم، من از نسل داریوشم، از خون آرش، آنکه جان به تیر ها داد تا آریا آزاد باشد، من از زرتشت می گویم، از خشایار می دانم.

" من از خاک های بکر و دست نخورده ی شمالم "

من از دل های دردمند مردمان برخاستم، از کشتزارهای برنج، از دست های خسته می آیم.

من از البرز حکایت ها دارم، زنی‌ آزاده از دیار حافظم ,از شعار

<< پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک >>

بنای زندگیِ خود را محکم تر از زنجیره های زاگرس ساخته ام.

من حکایت هایی می دانم غریبانه تر از غریبی رستم و سهراب، همان پدر و پسر آزاده.

می گویم تا بشنوید از کاوه ی آهنگر، از ضحاک ماردوش، از بابک و افراسیاب.

من بازمانده ی کیکاووسم، باقیمانده ی کیقباد

ღ ღمن آریایم ،،، یعنی اصیل، یعنی شریف، یعنی آزاد ღ ღ

آری!!!

من ایران دختم.

من به تخت جمشید وفا دارم، به سیاوش، به کیخسرو.

من هنوز کیومرث را به پادشاهی می شناسم.

هنوز نوای چنگ نکیسا و باربد را پس از قرن ها می شنوم.

من زاده ی قالی ام.

با لیلی محشور خواهم شد.

♥ ♥ آری من ایران دختم