۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

من به ديدار خدا رفتم و شد



Image and video hosting by TinyPic

با کراوات به ديدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ريا رفتم و شد

ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ
همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوي ادکلني گشت معطر بدنم
عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد

حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالين" را
ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

يکدم از قاسم و جبار نگفتم سخني
گفتم اي مايه هر مهر و وفا، رفتم و شد

همچو موسي نه عصا داشتم و نه نعلين
سرخوش و بي خبر و بي سرو پا رفتم و شد

"لن تراني" نشنيدم ز خداوند چو او
"ارني" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد

مدعي گفت چرا رفتي و چون رفتي و کي؟
من دلباخته بي چون و چرا رفتم وشد

تو تنت پيش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خدا گفتم و او گفت بيا رفتم و شد

مسجد و دير و خرابات به دادم نرسيد
فارغ از کشمکش اين دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبي بي سقف و ستون
پير من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد

گفتم اي دل به خدا هست خدا هادي تو
تا بدينسان شدم از خلق رها رفتم و شد
با تشكر از كوروش امارات دبي


هیچ نظری موجود نیست: