۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سهشنبه
جواب یزگرد سوم به عمرابن خطاب
اصل اين نامه در موزه لندن نگهداري مي گردد
*******************************************************************************
از: عمربن الخطاب خليفه المسلمين
به : يزدگرد سوم شاهنشاه پارس
يزدگرد!
من آينده خوبي براي تو و ملتت نمي بينم مگر اينکه پيشنهاد مرا قبول کرده و بيعت نمايي..
زماني سرزمين تو بر نيمي از جهان شناخته شده حکومت ميکرد ليکن اکنون چگونه افول کرده است؟
ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست. من راهي براي نجات به تو پيشنهاد مي کنم...
شروع کن به عبادت خداي يگانه ، يک خداي واحد ، تنها خدايي که خالق همه چيز در جهان است..
ما پيغام او را براي تو و جهان مي آوريم ، او که خداي حقيقي است...
آتش پرستي را متوقف کن ، به ملتت فرمان ده آتش پرستي را که کذب مي باشد متوقف کنند و به ما بپيوندند براي پيوستن به حقيقت.
الله خداي حقيقي را بپرستيد ،
خالق جهان را.
الله را پرستش نماييد و اسلام را بعنوان راه رستگاري خود قبول کنيد...
اکنون به راههاي شرک و پرستش کذب پايان داده و اسلام را بعنوان ناجي خود قبول کنيد.
با اجراي اين تو تنها راه بقاي خود و صلح براي پارسيان را پيدا خواهي نمود.
اگر تو بداني چه چيزي براي پارسيان بهتر است ، تو اين راه را انتخاب خواهي کرد.
بيعت تنها راه مي باشد.
الله اکبر
محل امضاي
خليفه المسلمين
عمربن الخطاب
پاسخ يزدگرد سوم به عمر بن خطاب
از: شاهنشاه ، شاه پارس و غيره ، شاه کشورها ، شاه آريايي ها و غير آريايي ها ، شاه پارس ها و
ديگر نژادها و نيز تازيان ، شاهنشاه پارس ، يزدگرد سوم ساساني.
به : عمربن الخطاب ، خليفه تازي
به نام اهورا مزدا ،
آفريننده جان و خرد.
تو در نامه ات نوشته اي مي خواهي ما را بسوي خداوندت الله اکبر هدايت کني ،
بدون دانستن اين حقيقت که ما که هستيم و ما چه را پرستش مي نماييم!
شگفت انگيز است که تو در جايگاه خليفه تازيان تکيه زده اي!
با اينکه خردت به مانند يک ولگرد پست تازي است ،
ولگردي در بيابان تازيان ،
و مانند يک مرد قبيله اي باديه نشين!
مردک!
تو به من پيشنهاد مي کني که يک ايزد يگانه و يکتا را پرستش نمايم بدون اينکه بداني هزاران سال
است که پارس ها ايزد يکتا را پرستش نموده اند و پنج نوبت در روز او را عبادت مي نمايند!
سال هاست که در اين سرزمين فرهنگ و هنر ، اين راه عادي زندگي بوده است.
زمانيکه ما سنت ميهمان نوازي و کردارهاي نيک را در گيتي پايه گذاري نموده و پرچم
" پندارنيک ، گفتار نيک ، کردار نيک "
را برافراشتيم ، تو و نياکانت بيابان گردي مي کرديد ، سوسمار مي خورديد زيرا که چيز ديگري براي
تغذيه خود نداشتيد و دختران بيگناه خود را زنده بگور مي نموديد!
مردم تازي هيچگونه ارزشي براي آفريدگان خود قايل نيستند!
شما فرزندان خدا را گردن مي زنيد ،
حتي اسيران جنگي را ،
به زنان تجاوز مي کنيد ،
دختران خود را زنده بگور مي نماييد ،
به کاروان ها يورش مي بريد ،
قتل عام مي کنيد ،
زنان مردم را دزديده و اموال آنها را به يغما مي بريد!
قلب شما از سنگ ساخته شده ،
ما تمام اين اعمال اهريمني را که شما مرتکب مي شويد محکوم مي کنيم.
چگونه شما مي توانيد به ما راه خدايي را تعليم داده در حاليکه اين گونه اعمال را مرتکب مي شويد؟
تو به من مي گويي پرستش آتش را متوقف کنم!
ما ، پارس ها عشق آفريدگار و نيروي او را در روشني آفتاب و گرماي آتش مشاهده مي نماييم.
روشني و گرماي آفتاب و آتش ما را قادر مي سازد تا نور حقيقت را مشاهده نموده و قلب هايمان را
به آفريدگار و به يکديگر شعله ور نماييم.
به ما کمک مي کند تا به يکديگر مهر بورزيم ،
ما را روشن نموده و قادر مي سازد تا شعله مزدا را در قلب هايمان زنده نگهداريم.
خداوندگار ما اهورا مزداست و عجيب است که شما مردم نيز او را تازه کشف کرده و او را بنام الله
اکبر نامگذاري نموديد.
اما ما مثل شما نيستيم ، ما با شما در يک رده نيستيم.
ما به نوع بشر کمک مي کنيم ،
ما عشق را در ميان بشريت مي گسترانيم ،
ما نيکي را در زمين مي گسترانيم ،
هزاران سال است که ما در حال گسترش فرهنگ خود بوده اما در راستاي احترام به فرهنگ هاي ديگر
گيتي ، درحاليکه شما بنام الله سرزمين هاي ديگر را مورد تاخت و تاز قرار مي دهيد
شما مردم را قتل عام مي کنيد ،
قحط وقلا مي آوريد ،
ترس و فقر براي ديگران ،
شما به نام الله اهريمن مي آفرينيد.
چه کسي مسئول اين همه بدبختي است؟
آيا اين الله است که به شما فرمان مي دهد تا بکشيد ،
غارت نماييد و تخريب کنيد!؟
آيا اين شما رهروان الله هستيد که بنام او اين اعمال را انجام ميدهيد؟
يا هردو؟
شما از گرماي بيابان ها و سرزمين هاي سوخته بي حاصل و بدون منابع برخاسته ،
شما مي خواهيد از طريق لشگر کشي و زور شمشيرهايتان به مردم درس عشق به خدا دهيد ،
شما وحشيان بياباني هستيد ، در حاليکه مي خواهيد به مردم شهر نشين مانند ما که هزاران سال است
در شهرها زندگي مي کنند درس عشق به خدا بدهيد؟؟؟!!!
ما هزاران سال فرهنگ در پشت سر داريم ، که به راستي يک ابزار نيرومند مي باشد!
به ما بگوييد؟؟؟
با تمام لشگر کشي هايتان ، توحش ، کشتار و قحط و قلا بنام الله اکبر ، شما به اين ارتش اسلامي چه
آموخته ايد؟؟؟
شما چه چيز به مسلمانان آموخته ايد که بر آن ابرام مي ورزيد تا آنرا به ديگر ملل غير مسلمان نيز
بياموزيد؟؟؟
شما چه فرهنگي از اين الله خود آموخته ايد ، که حالا مي خواهيد به زور آنرا به ديگران تعليم
دهيد؟؟؟
افسوس آه افسوس... که امروز ارتش هاي پارسي از ارتش شما شکست خورده اند. اکنون مردم ما
مي بايد همان خدا را پرستش نماييند ،
همان پنج نوبت در روز را ،
اما با زور شمشير و او را به عربي عبادت نمايند ...
پيشنهاد مي نمايم تو و دار و دسته راهزنت بساط خود را جمع کرده و به بيابان هاي خود به جايي که
در آن زندگي مي کرديد برگرديد.
آنها را به جايي برگردان که در آن عادت به سوختن در گرماي آفتاب را دارند ، زندگاني قبيله اي ،
خوردن سوسمار و نوشيدن شير شتر ،
من اجازه نخواهم داد که تو دار و دسته راهزنت را در سرزمين هاي حاصلخير ،
شهرهاي متمدن و ملت شکوهمند ما آزاد گذاري. اين 'جانوران قسي القلب ' را ،
براي قتل عام مردم ما ، دزديدن زنان و فرزندان ما ،
تجاوز به زنان ما و فرستادن دخترانمان به مکه بعنوان اسير ،
آزاد مگذار!
به آنها اجازه نده تا بنام الله مرتکب اينگونه اعمال شوند ، به رفتار جنايتکارانه خود پايان ده.
آريايي ها بخشنده ، گرم ، ميهمان نواز و مردمي نجيب بوده و
هرجايي که رفته اند آنها بذر دوستي خود را گسترانده اند ، عشق و
خرد و حقيقت.
بنابراين ، آنها نبايد تو و مردمت را براي رفتار جنايتکارانه و راهزني مجازات نمايند.
من از تو درخواست مي کنم که با الله اکبر خودت در بيابان هايت بمان و به شهرهاي متمدن ما نزديک
مشو زيرا که " اعتقادات تو خيلي مهيب و رفتارت بسيار وحشيانه " مي باشد.
محل امضاي يزدگرد سوم
شاهنشاه يزدگرد سوم ساساني
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر