من یک ایرانی هستم. در ایران تحصیل کردم و فعلاً در آمریکا و در ایالت فلوریدا زندگی میکنم.
خیلی دلم میخواست چند جمله ای در جهـت تمجیـد از ایــران و ایــرانی بنویســـم ولـی دروغ چرا؟
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
یک مشـت دزد ، کلـــاش، متظاهر ، خائــن، فرصت طلـب، تنبــل حـق ناشنـاس و پُشـت هم انداز در یک منطقـه از این دنیـا بنــا م ایــران جمـع شده انـد و دلشــان خوش اسـت که زمـانـی آدم بـوده انـد.
به قدرت خـدا، این سـرزمیــــن هیچـوقت موجـودات با صفـات بـالا را کـم نداشته است.
ا ُمتـّـی ( ا ُمت یعنی گلـه شتر) کـه آریوبرزن اش را یک ایرانی خائن لو میدهد،
امتـی کـه بابک اش را افشین که آ نــــهــم یک ایرانی است تحویـل خلیفـه اش میـدهـد،
امتـی کـه کـریم خان زنـد ش چند سالی بیشتر دوام نمی آورد ولی قاجـاریه اش تمام نا شدنــی است،
امتـی کـه امیر کبیرش را میکشنـد و جایش یک دلقک میگذارند و آب از آب تکان نمیخورد،
امتـی کـه یک کشور خارجی رضاشاه اش را بر سر کار میآورد و تبعیــد میکنند و همه جشـن میگیــــرند،
امتی که ۹۹ درصدش به جمهوری اسلامی راٌی میدهد بدون اینکه بداند چه معجونی است،
امتـی کـه بیست و نو سال مثل سگ توی سرش میزنند و صدایـش در نمی آید،
و بالاتر از همه، امتی که در سال ۵۷ با جمعیت پنج ملیونی به استقبال امامش میرود، بعد از ده سال که این رهبر ارمغانی جز فشار و گرانی و تورم و جنگ و نکبت و مرگ برای ایشان نمی آورد، این بار با جمعیت ده ملیونی به تشییع جنازه اش میرود! ترا به خدا این حدٌ بلاهت نیست؟
این امت اُمّتی که ادّعا داریم هنر نزد اوست و بس، سروری تازیان را به درازای ۵۰۸ سال تحمل کرد. در طی این سالها عرب، اموال ایرانیان را به غنیمت گرفت، زنان آنان را کنیز و مردان آنان راغلام کرد. ایرانیان مـوالـی شدند. با این عنوان، ایرانیان را تحقیرها کردند، حق داشتن مقامهای کشوری و نظامی را از او گرفتنـد. عربها با موالی راه نمی رفتنـد و به آنان اجازه نمی دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد.
موالی حق ازدواج با عرب را نداشت. موالی میبایست پیاده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمی به او داده نمیشـد.
موالی به نام پیشین خود خوانده نمیشد. او میبایست به نام کسی که او را اسیر کرده و یا در بازار برده فروشان خریده بود، یا به نام یک عرب خوانده میشد. ایرانیان خوش غیرت ۵۰۸ سال این حقارت را به جان خریدند و غیر از حدود ده مورد جدی، مقاومتی دیده نشـد.
این ، به حساب من میشود یک مقاومت در هر ۵۰ سال!!!
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
فکر نکنید که بعد از ۵۰۸ سال ایرانیان بیدار شدند و قیام کردند و حکومت خلیفه را برانداختند. نه خیر، باید یک مغول بنام هلاکو می آمد و به حکومت عباسیان پایان میداد.
بعد از ۵۰۸ سال نوکری عرب، حالا نوبت نوکری مغولان به مدت ۳۰۰ سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب ۵۰ سال بود، در مقابل مغولان در یکصد سال اول هیچـگونه مقاومتی نشان داده نشد.
قیام سربداران در خراسان بیش از یکصد سال پس از حمله مغول روی داد.
پس از ۳۰۰ سال آقایآن صفوی تشریف آوردند و تشیع را که خود از عباسیان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
این ملت هیچوقت نتوانسته است کار مثبتـی برای مملکت اش انجام بدهد.
بی خودی هم پُز تاریخ پُر فتوح دو هزار و پانصد ساله و هفت هزار ساله را هم به رُخ من نکشید. جوابتان در کتاب “سازگاری ایرانی” به قلم مهندس مهدی بازرگان است.
وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرین لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مقاومت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عبّاسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند،
در مدح سلاطین تُرک چون سلطان محمود غزنوی آبدارترین قصائد را بگوید، غلام حلقه بگوش چنگیز و تیمور و خدمتگزار و وزیر فرزندانش گردد، یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردم از صفحه روزگار برداشته شود.
سرسخت های یک دنده و اصولی ها هستند که در برابر مخالف و متجاوز می ایستند و به جنگش میروند یا پیروز میشوند و یا احیاناً شکست میخورند و وقتی شکست خوردند حریف چون زمینه سازگاری نمی بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو میشود از پا درشان می آورد و نابودشان میکند.
علاوه بر این، ایرانی که امروز میبینید وجودش را مدیون بُلشویک ها است. در سال ۱۹۰۷ انگلیس ها و روسیه تزاری با هم توافقشان را کرده بودند که ایران را بین خود تقسیم کنند و حتی انگیس ها از جنوب وارد شده بودند، ایران شانس آورد در آن موقع انقلاب ۱۹۱۷ پیش آمد و برنامه اشغال ایران معوّق ماند.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
حسن نراقی در کتاب بسیار روشنگر ” چرا در مانده ایم جامعه شناسی خودمانی” میگوید:
اگر به سراسر این تاریخ نگاه کنید، یا اغماضهای جزئی، سراسر آن یک طیف بکنواخت و تکراری و سینوسی است.
قبیله ای دچار ظلم و ستم، رکود و پس از آن رخوت، بی تفاوتی و نومیدی میشود، یک قوم، یک سرکرده، یک جریان، یک همسایه فرصت را مغتنم میشمارد در دستش شمشیر و در کامش زبان چرب و وعده های فریبنده ولی در کلّه اش جز به غارت و تاراج ره هیچ چیز دیگری نمی اندیشد.
یعنی برای فتح فقط زور بازو نیاز است و ویرانی و آتش زدن، چه در این مرحله استطاعت اندیشیدن نه تنها عامل موٌثری نیست بلکه تا حدودی باز دارنده هم هست.
فاتح میشود، قبلی ها را یا میکُشد و یا فراری میدهد، جایش می نشیند تا از درون قبیله یک عده که نه شهامت کشته شدن را داشتند و نه قدرت و یا شانس فرار، به سرعت تغییر شکل می دهند،
با فاتح به صورت کاسه داغ تر از آش همداستانی میکنند، میشوند دست راستش!
یحیی برمکی در خدمت هارون قرار میگیرد، خواجه نظام الملک میشود همه کاره ملکشاه سلجوقی، خواجه نصیرالدین طوسی می شود دست راست خان مغول، میرزا ابراهیم کلانتر با هزار دوز و کلک حکومت را از زندیه میگیرد
و میدهد به دست قاجاریّه اما چون تدبیر نیست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصی به کار میرود) برنامه ریزی نیست، مدیریّت پایدار نیست، درایت نیست، خیلی زود شمارش معکوس شروع میشود.
سراسر تاریخ گذشته مان را نگاه کنید گرفتن به همت یک مرد نظامی انجام میشود چون برای گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتی اوضاع آرام شد می بینید که دیگر حتی نادر شاهی که برای ایرانی ی سرافکنده ی بعد از صفویّه، این چنین اعتباری را فراهم آورده، قادر به ادامه ی کار نیست چون تمرین سازندگی نکرده، آمادگی و سواد لازم را برای کار ندارد،
بنابر این همان رویّه ی نظامی را آنقدر ادامه میدهد که مردم برای تامین مالیات مجبور میشوند دخترانشان را به ترکمن ها بفروشند و وقتی دیگر به جان آمدند باز شروع میشود، روز از نو و روزی از نو…
میبینید که افتخار صادرات ناموس به دوبی و پاکستان چیز تازه ای نیست و قبلاً هم مفتخر بوده ایم.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
این که از قدیم، در اخیرِتان چه دارید؟ انقلاب مشروطیّت؟
اگر فکر میکنید انقلاب مشروطیت کار این خوش غیرتان بوده است اشتباه میکند. اگر سفارت انگلیس نبود و مشروطیت به نفع اش نبود، انقلاب مشروطیت هم اتفاق نمی افتاد.
رجوع کنید به دیگ های پلو و خورشت در باغ سفارت انگلیس توسط مشروطه طلبان.
امتـی که هر بار پهلــوانی زائیــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
خیلی دلم میخواست چند جمله ای در جهـت تمجیـد از ایــران و ایــرانی بنویســـم ولـی دروغ چرا؟
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
یک مشـت دزد ، کلـــاش، متظاهر ، خائــن، فرصت طلـب، تنبــل حـق ناشنـاس و پُشـت هم انداز در یک منطقـه از این دنیـا بنــا م ایــران جمـع شده انـد و دلشــان خوش اسـت که زمـانـی آدم بـوده انـد.
به قدرت خـدا، این سـرزمیــــن هیچـوقت موجـودات با صفـات بـالا را کـم نداشته است.
ا ُمتـّـی ( ا ُمت یعنی گلـه شتر) کـه آریوبرزن اش را یک ایرانی خائن لو میدهد،
امتـی کـه بابک اش را افشین که آ نــــهــم یک ایرانی است تحویـل خلیفـه اش میـدهـد،
امتـی کـه کـریم خان زنـد ش چند سالی بیشتر دوام نمی آورد ولی قاجـاریه اش تمام نا شدنــی است،
امتـی کـه امیر کبیرش را میکشنـد و جایش یک دلقک میگذارند و آب از آب تکان نمیخورد،
امتـی کـه یک کشور خارجی رضاشاه اش را بر سر کار میآورد و تبعیــد میکنند و همه جشـن میگیــــرند،
امتی که ۹۹ درصدش به جمهوری اسلامی راٌی میدهد بدون اینکه بداند چه معجونی است،
امتـی کـه بیست و نو سال مثل سگ توی سرش میزنند و صدایـش در نمی آید،
و بالاتر از همه، امتی که در سال ۵۷ با جمعیت پنج ملیونی به استقبال امامش میرود، بعد از ده سال که این رهبر ارمغانی جز فشار و گرانی و تورم و جنگ و نکبت و مرگ برای ایشان نمی آورد، این بار با جمعیت ده ملیونی به تشییع جنازه اش میرود! ترا به خدا این حدٌ بلاهت نیست؟
این امت اُمّتی که ادّعا داریم هنر نزد اوست و بس، سروری تازیان را به درازای ۵۰۸ سال تحمل کرد. در طی این سالها عرب، اموال ایرانیان را به غنیمت گرفت، زنان آنان را کنیز و مردان آنان راغلام کرد. ایرانیان مـوالـی شدند. با این عنوان، ایرانیان را تحقیرها کردند، حق داشتن مقامهای کشوری و نظامی را از او گرفتنـد. عربها با موالی راه نمی رفتنـد و به آنان اجازه نمی دادند که بر جنازه عرب نماز بگزارد.
موالی حق ازدواج با عرب را نداشت. موالی میبایست پیاده به جنگ برود و از غنـا ئم هم سهمی به او داده نمیشـد.
موالی به نام پیشین خود خوانده نمیشد. او میبایست به نام کسی که او را اسیر کرده و یا در بازار برده فروشان خریده بود، یا به نام یک عرب خوانده میشد. ایرانیان خوش غیرت ۵۰۸ سال این حقارت را به جان خریدند و غیر از حدود ده مورد جدی، مقاومتی دیده نشـد.
این ، به حساب من میشود یک مقاومت در هر ۵۰ سال!!!
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
فکر نکنید که بعد از ۵۰۸ سال ایرانیان بیدار شدند و قیام کردند و حکومت خلیفه را برانداختند. نه خیر، باید یک مغول بنام هلاکو می آمد و به حکومت عباسیان پایان میداد.
بعد از ۵۰۸ سال نوکری عرب، حالا نوبت نوکری مغولان به مدت ۳۰۰ سال بود. اگر متوسط مقاومت در مقابل اعراب ۵۰ سال بود، در مقابل مغولان در یکصد سال اول هیچـگونه مقاومتی نشان داده نشد.
قیام سربداران در خراسان بیش از یکصد سال پس از حمله مغول روی داد.
پس از ۳۰۰ سال آقایآن صفوی تشریف آوردند و تشیع را که خود از عباسیان و مغولان مخربتـر بود ، به ارمغان آوردند.
این ملت هیچوقت نتوانسته است کار مثبتـی برای مملکت اش انجام بدهد.
بی خودی هم پُز تاریخ پُر فتوح دو هزار و پانصد ساله و هفت هزار ساله را هم به رُخ من نکشید. جوابتان در کتاب “سازگاری ایرانی” به قلم مهندس مهدی بازرگان است.
وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرین لحظه نجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مقاومت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه گرمتر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عبّاسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند،
در مدح سلاطین تُرک چون سلطان محمود غزنوی آبدارترین قصائد را بگوید، غلام حلقه بگوش چنگیز و تیمور و خدمتگزار و وزیر فرزندانش گردد، یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردم از صفحه روزگار برداشته شود.
سرسخت های یک دنده و اصولی ها هستند که در برابر مخالف و متجاوز می ایستند و به جنگش میروند یا پیروز میشوند و یا احیاناً شکست میخورند و وقتی شکست خوردند حریف چون زمینه سازگاری نمی بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو میشود از پا درشان می آورد و نابودشان میکند.
علاوه بر این، ایرانی که امروز میبینید وجودش را مدیون بُلشویک ها است. در سال ۱۹۰۷ انگلیس ها و روسیه تزاری با هم توافقشان را کرده بودند که ایران را بین خود تقسیم کنند و حتی انگیس ها از جنوب وارد شده بودند، ایران شانس آورد در آن موقع انقلاب ۱۹۱۷ پیش آمد و برنامه اشغال ایران معوّق ماند.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
حسن نراقی در کتاب بسیار روشنگر ” چرا در مانده ایم جامعه شناسی خودمانی” میگوید:
اگر به سراسر این تاریخ نگاه کنید، یا اغماضهای جزئی، سراسر آن یک طیف بکنواخت و تکراری و سینوسی است.
قبیله ای دچار ظلم و ستم، رکود و پس از آن رخوت، بی تفاوتی و نومیدی میشود، یک قوم، یک سرکرده، یک جریان، یک همسایه فرصت را مغتنم میشمارد در دستش شمشیر و در کامش زبان چرب و وعده های فریبنده ولی در کلّه اش جز به غارت و تاراج ره هیچ چیز دیگری نمی اندیشد.
یعنی برای فتح فقط زور بازو نیاز است و ویرانی و آتش زدن، چه در این مرحله استطاعت اندیشیدن نه تنها عامل موٌثری نیست بلکه تا حدودی باز دارنده هم هست.
فاتح میشود، قبلی ها را یا میکُشد و یا فراری میدهد، جایش می نشیند تا از درون قبیله یک عده که نه شهامت کشته شدن را داشتند و نه قدرت و یا شانس فرار، به سرعت تغییر شکل می دهند،
با فاتح به صورت کاسه داغ تر از آش همداستانی میکنند، میشوند دست راستش!
یحیی برمکی در خدمت هارون قرار میگیرد، خواجه نظام الملک میشود همه کاره ملکشاه سلجوقی، خواجه نصیرالدین طوسی می شود دست راست خان مغول، میرزا ابراهیم کلانتر با هزار دوز و کلک حکومت را از زندیه میگیرد
و میدهد به دست قاجاریّه اما چون تدبیر نیست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصی به کار میرود) برنامه ریزی نیست، مدیریّت پایدار نیست، درایت نیست، خیلی زود شمارش معکوس شروع میشود.
سراسر تاریخ گذشته مان را نگاه کنید گرفتن به همت یک مرد نظامی انجام میشود چون برای گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان درآوردن، امّا وقتی اوضاع آرام شد می بینید که دیگر حتی نادر شاهی که برای ایرانی ی سرافکنده ی بعد از صفویّه، این چنین اعتباری را فراهم آورده، قادر به ادامه ی کار نیست چون تمرین سازندگی نکرده، آمادگی و سواد لازم را برای کار ندارد،
بنابر این همان رویّه ی نظامی را آنقدر ادامه میدهد که مردم برای تامین مالیات مجبور میشوند دخترانشان را به ترکمن ها بفروشند و وقتی دیگر به جان آمدند باز شروع میشود، روز از نو و روزی از نو…
میبینید که افتخار صادرات ناموس به دوبی و پاکستان چیز تازه ای نیست و قبلاً هم مفتخر بوده ایم.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
این که از قدیم، در اخیرِتان چه دارید؟ انقلاب مشروطیّت؟
اگر فکر میکنید انقلاب مشروطیت کار این خوش غیرتان بوده است اشتباه میکند. اگر سفارت انگلیس نبود و مشروطیت به نفع اش نبود، انقلاب مشروطیت هم اتفاق نمی افتاد.
رجوع کنید به دیگ های پلو و خورشت در باغ سفارت انگلیس توسط مشروطه طلبان.
امتـی که هر بار پهلــوانی زائیــد در برابرش صد ها خائن پس انداخت که آن پهلـوان را بکشنـد.
کجــای این مــلت افتخــار دارد؟
این مطلب را یک جوان ایرانی که در ایران تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان رسانده و الان در کشور آمریکا ایالت فلوریدا زندگی می کند نوشته است.مطالبی که از طرف بینندگان ارسال می شود، نظر شخصی مدیر سایت نیست.
با تشكر از كوروش قبرس
۲ نظر:
دوست من سلام اگر افتخاری نصیب ملت ما نیست تقصیر من وتوییست که به جای مبارزه برای این افتخار عافیت طلبی را بر گزیدهایم بهتر نیست که نمک روی زخم نپاشیم بدرود
I'm speechless.
You speak the truth my friend.
ارسال یک نظر