۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

من حسرت ایرانی بودن دارم

Image and video hosting by TinyPic


























من حسرت ایرانی بودن دارم





من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست
من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم در گوشم اذان عربی خواندند
من ایرانی نیستم چون روزی که به مدرسه رفتنم پدر و مادرم قرآن بالای سرم گرفتند و در مدرسه آیین محمد را به من آموختند نه پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک
من ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم به آیین عرب ها و با زبان عربی ازدواج کردم
من ایرانی نیستم چون هزار کیلومتر راه را طی می کنم تا به پابوس امام هشتم شیعیان و نواده پیامبر اعراب بروم



اما کمی آنسوتر به آرامگاه فردوسی نمی روم
من ایرانی نیستم چون اعیاد فطر و قربان و غدیر و مبعث را تبریک می گویم و شادباش می شنوم اما نمی دانم جشن سده چه روزیست
من ایرانی نیستم چون دهه محرم سیاه می پوشم و با سر و روی گل آلوده عزادار خاندانی می شوم که سرزمینم را گرفتند , مردانش را کشتند و زنانش را به غنیمت بردند اما روز مرگ بابک خرمدین را نمی دانم
من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم بیشتر به عربی می ماند تا فارسی
من ایرانی نیستم چون عرب ها پ ندارند و من می گویم فارسی نه پارسی
من ایرانی نيستم چون در کشوری به دنیا آمدم که روی پرچمش عربی نوشتند
من آرزوی ایرانی بودن هم ندارم چون آنقدر دست نیافتنی است که آرزویش هم نمی توان کرد
من حسرت ایرانی بودن دارم






۱ نظر:

Pedram Rezaazdeh گفت...

حقیقتی تلخ به قلم احمد شاملو