۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

من رای نمیدهم



Image and video hosting by TinyPic



با ندادن رای، من فریبكاران را ناكام میكنم و فریب خورندگان را در اقلیت قرار میدهم
اگر بنا باشد صندوق رای به ابزار نفی شعور انسان تبدیل شود، من رای نمی دهم

من رای نمیدهم، تا نشان دهم كه راه خود را از وابستگان، نفع بران و مزدوران نظام جدا كرده ام

من رای نمیدهم، زیرا قرن بیست و یكم است، من ایرانی هستم و سرشتم با پذیرش ظلم، خواری و ذلت سازگار نیست



من رای نمیدهم، با آنكه عمیقا بر این باورم كه رای دادن نماد وجدان و اراده انسان در تعیین سرنوشت و شیوه اداره جامعه است. در جامعه ای كه شیوه اداره آن بر مبنای اراده یك فرد، كه خود را نماینده خدواند و مامور اعمال اراده او میپندارد، رای دادن چیزی جز مهر تایید زدن بر این روند ناروا و مشروعیت بخشیدن به آن نیست.
من رای نمیدهم، زیرا نمیخواهم مصداق گفته ماكیاول باشم كه میگوید: "مردم چنان ساده دلند و به قدری زیر نفوذ نیازهای آنی خود قرار دارند، كه همواره هر فریبكاری، فریب خورندگانی را پیدا خواهد كرد."
با ندادن رای، من فریبكاران را ناكام میكنم و فریب خورندگان را در اقلیت قرار میدهم.
من رای نمیدهم، زیرا صندوق رای را تجلی گاه شعور انسان میدانم. اگر بنا باشد صندوق رای به ابزار نفی شعور انسان تبدیل شود، این كار را توهین به شأن و شعور او دانسته و از شركت در آن خودداری میكنم.
من رای نمیدهم، چون چنته به اصطلاح نامزدها را آنچنان خالی میبینم كه به مصداق "قافیه چو تنگ آید ــ شاعر به جفتك آید" همه به سخیف ترین نوع یاوه گویی افتاده اند. یاوه هایی كه حتی كودكان دبستانی را نیز نمیفریبد.
من رای نمیدهم،تا به چهار نامزد تایید صلاحیت شده از طرف حكم حكومتی رهبر ــکه این روزها انواع وعده های غیرعملی و ناهما هنگ با ذات حكومت آخوندی را به مردم میدهند، بفهمانم آنقدر كه آنان و رهبرشان تصور میكنند، ساده لوح نیستم و این را میفهمم كه در واقع آنان نه نامزد بلكه خواستگارانی هستند كه به خواستگاری عجوزه قدرت ــ كه آن را دلبری فتان تصور میكنند ــ آمده اند و حاضرند همه شرایط تحقیركننده پدر یا قیم عروس، یعنی رهبر را نیز بپذیرند. با ندادن رای، من عدم اعتماد خود را به این آدم نماهای حقیر و دروغگو نشان میدهم.
من رای نمیدهم، زیرا به خلاف آنچه كه اصلاح طلبان حكومتی تبلیغ میكنند نظام حاكم بر كشورم را قابل اصلاح نمیدانم و این نظرم متكی بر تجربه های فراوان گذشته، از جمله 8 سال دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی است.
من رای نمیدهم، چون در جبین كشتی سوراخ شده و در حال غرق نظام ولایت مطلقه فقیه ــ شامل همه جناح سازیها و جناح بازیهای آن ــ نور رستگاری نمیبینم و زندگی و آینده نسل جوان و نسلهای آینده كشورم را در گرو این خودداری از رای دادن میدانم.
من رای نمیدهم، تا نشان دهم كه راه خود را از وابستگان، نفع بران و مزدوران نظام جدا كرده ام.
من رای نمیدهم، تا به دنیا بویژه سیاستمداران فاسد، نفع پرست و طماع اتحادیه اروپا بفهمانم كه این نظام فاقد پایگاه مردمی و نظامی غاصب است كه با خدعه و تزویر، سركوب و جنایت و غارت و چپاول، بر سرنوشت ملتی بزرگ و با فرهنگ، با پیشینه ی تاریخی چند هزار ساله، حكومت میكند و نفع واقعی و درازمدت این كشورها در آن است كه به مردم ایران بپیوندند و به خواست دیرینه آنان كه آزادی، مردم سالاری و رعایت حقوق انسانی است، تن دهند.
من رای نمیدهم، تا لكه ننگ تروریست بودن را از پیشانی خود و هم میهنانم پاك كنم.
من رای نمیدهم، تا نشان دهم كه آنقدر شرافت و شهامت اخلاقی دارم كه به اشتباه و ندانم كاری بزرگ خود در 30 سال پیش در دادن رای در همه پرسی 12 فروردین ماه 1358 اعتراف كنم و از نسل جوان كشورم، كه هزینه های سنگین آن اشتباه بزرگ مرا میپردازند، پوزش بخواهم و طلب بخشایش كنم.
من رای نمیدهم، تا حكومت آخوندی آنطور كه رهبر معظم آن میخواهد "یكدست" شود و سپس آسان تر بتوان آن یك دست را از گلوگاه مردم بلادیده و مصیبت زده ایران قطع كرد.
من رای نمیدهم، تا با تایید ضمنی خود شریك جرم و جنایت ها و ظلم هایی كه یك اقلیت معدود به نام خدا انجام میدهند، نبوده و در پیشگاه وجدان و خداوند مورد بازخواست قرار نگیرم.
من رای نمیدهم، تا با وجود آنكه نه "انتخابات" ی در كار است، نه آنكه منصوب میشود اختیار و "ریاست" میدارد و نه ذات و ساختار نظام ولایت مطلقه فقیه هیچ تجانسی با "جمهوری" در مفهوم متعارف آن دارد، "انتخاب" ی واقعی داشته باشم. "انتخاب" این كه با گفتن یك "نه" بزرگ، فقدان مشروعیت نظام را به دنیا نشان دهم، با واداشتنش به تقلب هر چه بیشتر در انظار جهانیان رسواترش كنم و "علی را با حوض" متعفن اش كه كرمهایی در گنداب آن می لولند و به گمان باطل خود بر سرنوشت 70 میلیون انسان حكم میرانند، تنها بگذارم. برای من این "انتخاب" صد بار از مضحكه "انتخابات" ی كه نظام با انواع حیله و ترفند میخواهد مرا پای صندوق رای آن بكشاند، با ارزش تر است.
من رای نمیدهم، زیرا قرن بیست و یكم است، من ایرانی هستم و سرشتم با پذیرش ظلم، خواری و ذلت سازگار نیست.
من رای نمیدهم، زیرا . . .

نویسنده:شهباز نخعی

http://iranbbb.org/43996.htm

من هم به نوبه خودم رای نمیدهم و نخواهم داد




هیچ نظری موجود نیست: