۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

داستان کلاغ ملت و پنير رأي و روباه‌هاي منتظر




Image and video hosting by TinyPic








Image and video hosting by TinyPic

روباه اول:

به به به به عجب کلاغی – ششهزارساله که توی باغی

داری تو تمدنی کهنسال – خوشرنگ بود ترا پر و بال

تواهل هنر منم همینطور – من اهل هنر زنم همینطور

خوب است تو هم که میتوانی – یکخرده برای ما بخوانی

من بهر صدات بیقرارم – وگرنه پنیر دوست ندارم

روباه دوم:

لاحول ولا عجب کلاغی – بین کلاغا تو یکی طاقی

حالا که عبای تو سیاه است – گر روضه نخوانده‌ای گناه است

یک ذکر مصیبتی، دو دانگی – از بابت اهل بیت بانگی

من شیخم و ختم روزگارم – وللاهه پنیر دوست ندارم


روباه سوم:

به به به به عجب کلاغی – به به چه کلاغ قلچماقی

وقتی یونیفورم تو سیاه است – جای تو همان دل سپاه است

فرمان ز تو و اطاعت از ماست – فرمان به چپ چپ و براست راست

بگشای به قدرتی دهانت – فریاد بزن ز عمق جانت

من مرد بسیج و پاسدارم– یکذره پنیر دوست ندارم



روباه چهارم:

آی کلاغ توئی پنیر به منقار – زکی بیا پائین پولارو بردار

ببین سیب‌زمینی هم میذارم روش – سفره‌تو بیار نفت بریزم توش

آخ کلاغ کلاغ قدتو قربون - معلق میزنم واست کلاغ جون

هرکس سر راهمو بگیره – آروغ میزنم درجا بمیره

آخ کلاغ کلاغ کلاغ اسلام - من هرچی بخوام پنیر نمیخوام



Image and video hosting by TinyPic


رباعي انتخاباتي

آنکس که طويله‌ها جوابش بکنند

کمتر ز خر مرده حسابش بکنند

اين امت درمانده‌ي پرورده به جهل

ترسم که دوباره انتخابش بکنند

هادی خرسندی

هیچ نظری موجود نیست: