به نام خدایی که شادی را برای انسان آفرید
هم میهنانم،
باری دیگر روز مهر از ماه مهر، یعنی شانزدهم مهرماه، روز فرخنده ای که نیاکان نیک اندیش مان «مهرگان» نام اش نهادند، فرارسیده است. روزی که در آن مردم، در سراسر ایرانشهر، به جشن و پایکوبی می پرداختند و ایزد مهر و پیمان را بزرگ می داشتند. روزی که در آن، ایرانیان، دست در دست یکدیگر، با سرهای برافراشته و دستان برکشیده به سوی روشنی، به پرهیز از دروغ و دوری جستن از خشم و کینه جویی و تاریک اندیشی هم سوگند می شدند و شانه به شانه ی یکدیگر، بر راستی و نیک چشمی و روشن اندیشی پای می فشردند.
ایرانیان،
مهرگان، در کنار نوروز، بزرگ ترین جشن تمدن ایرانی و یکی از پایه های استوار دوام تمدنی و پایائی فرهنگی ماست. مهرگان، آن جشن بی همتایی ست که در آن، به شادی اندیشیدن و در شادی زیستن، برایندی از یکپارچگی در رفتار و کردار آدمی به شمار می رود. ایزد مهر، ایزد دوستی و هم پیمانی میان انسان و انسان، و میان انسان و طبیعت است؛
به هیچ کس نباید دروغ گفت، حتی به دروغ گو، و با هیچ کس نباید پیمان شکست، حتی با آن کس که پیمان می شکند؛ این دستور زرین، والاترین فرمان ایزد مهر، و راز ماندگاری ایرانزمین در درازنای تاریخ بوده است. رازی آشکار، که از کشاورز ایرانی تا سرباز و سپاهی اش، و از دبیر و فرزانه ی ایرانی تا دین مرد و پیشه ور و صنعت گر اش، همه، از زن و مرد، در قلب خود پاس اش می داشتند و در نگهداری و گسترش اش، می کوشیدند؛
هم میهنانم،
مهرگان را امروز در پیرامونی جشن می گیریم که به جای روشنایی، تاریکی، و به جای راستی، دروغ بر میهن ما چیره شده است؛ و این در حالی ست که شکوه تمدن ایرانی، همواره، در تعهد و وابستگی اش به راستی، مهر، و نیک منشی بوده است؛ فرهنگ ایرانی از آن رو بزرگ است و پر فروغ، چرا که همواره انسان را به جا آورده است، و در ناخوشایند ترین دوران ها، عشق را؛
امروز اما، دین فروشان بی دینی بر میهن نگون بخت ما فرمانروایی می کنند که شکننده ی پیمان اند و لگد مال کننده ی مهر و دوستی؛ کسانی، که جامه ی دین را پشت و رو بر تن کرده اند و راستی را خوار و فریب را بزرگ می دارند؛ خورشید تمدن ایرانزمین اما، هرگز غروب نمی کند.
ایرانیان،
من شکی ندارم که از زور دروغ و توان خشم بیش از پیش کاسته شده است؛ طشت رسوایی کاسب کاران ایمان که چنگ در دامن دولت انداخته و دل به مال و ثروت باخته اند، از بام زمان فروافتاده است و در برابر، هر روز بر شمار آنانی که ساعت خود را با آهنگ تمدن و فرهنگ ایرانزمین کوک می کنند، افزوده می شود؛ ایران، می رود تا باری دیگر خود و سنت روشن و انباشته از مهر و خرد خود را، در تمامیت اش، بازیابد؛
هم میهنانم،
امیدوار و امید بخشانه زیستن، همواره هنر ایرانی بودن بوده است؛ هنر ایرانی بودن، رو به آینده زیستن و در چشم داشتن پایان شب های تاریکی بوده است، و عشق و نیکی را، به هر بهایی، پاس داشتن؛ امروز، نمود این امیدواری و عشق کهن، نسل جوان، بیدار، هشیار، و یکپارچه ای ست که یک ندا و هم نوا، زیباترین ترانه را، آزادگی را، در گوش جهان زمزمه می کند؛
ایرانیان،
مهر همیشه پیروز، باری دیگر در آستانه ایستاده است، تا بر اهل دروغ و تاریکی چیرگی یابد و فروغ راستی، و روشنائی خرد را، به ایران ما بازگرداند.
مهرگان، این جشن باستانی و فرخنده را، به یکایک ایرانیان شادباش می گویم
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
جمعه 17 مهر 1388
هم میهنانم،
باری دیگر روز مهر از ماه مهر، یعنی شانزدهم مهرماه، روز فرخنده ای که نیاکان نیک اندیش مان «مهرگان» نام اش نهادند، فرارسیده است. روزی که در آن مردم، در سراسر ایرانشهر، به جشن و پایکوبی می پرداختند و ایزد مهر و پیمان را بزرگ می داشتند. روزی که در آن، ایرانیان، دست در دست یکدیگر، با سرهای برافراشته و دستان برکشیده به سوی روشنی، به پرهیز از دروغ و دوری جستن از خشم و کینه جویی و تاریک اندیشی هم سوگند می شدند و شانه به شانه ی یکدیگر، بر راستی و نیک چشمی و روشن اندیشی پای می فشردند.
ایرانیان،
مهرگان، در کنار نوروز، بزرگ ترین جشن تمدن ایرانی و یکی از پایه های استوار دوام تمدنی و پایائی فرهنگی ماست. مهرگان، آن جشن بی همتایی ست که در آن، به شادی اندیشیدن و در شادی زیستن، برایندی از یکپارچگی در رفتار و کردار آدمی به شمار می رود. ایزد مهر، ایزد دوستی و هم پیمانی میان انسان و انسان، و میان انسان و طبیعت است؛
به هیچ کس نباید دروغ گفت، حتی به دروغ گو، و با هیچ کس نباید پیمان شکست، حتی با آن کس که پیمان می شکند؛ این دستور زرین، والاترین فرمان ایزد مهر، و راز ماندگاری ایرانزمین در درازنای تاریخ بوده است. رازی آشکار، که از کشاورز ایرانی تا سرباز و سپاهی اش، و از دبیر و فرزانه ی ایرانی تا دین مرد و پیشه ور و صنعت گر اش، همه، از زن و مرد، در قلب خود پاس اش می داشتند و در نگهداری و گسترش اش، می کوشیدند؛
هم میهنانم،
مهرگان را امروز در پیرامونی جشن می گیریم که به جای روشنایی، تاریکی، و به جای راستی، دروغ بر میهن ما چیره شده است؛ و این در حالی ست که شکوه تمدن ایرانی، همواره، در تعهد و وابستگی اش به راستی، مهر، و نیک منشی بوده است؛ فرهنگ ایرانی از آن رو بزرگ است و پر فروغ، چرا که همواره انسان را به جا آورده است، و در ناخوشایند ترین دوران ها، عشق را؛
امروز اما، دین فروشان بی دینی بر میهن نگون بخت ما فرمانروایی می کنند که شکننده ی پیمان اند و لگد مال کننده ی مهر و دوستی؛ کسانی، که جامه ی دین را پشت و رو بر تن کرده اند و راستی را خوار و فریب را بزرگ می دارند؛ خورشید تمدن ایرانزمین اما، هرگز غروب نمی کند.
ایرانیان،
من شکی ندارم که از زور دروغ و توان خشم بیش از پیش کاسته شده است؛ طشت رسوایی کاسب کاران ایمان که چنگ در دامن دولت انداخته و دل به مال و ثروت باخته اند، از بام زمان فروافتاده است و در برابر، هر روز بر شمار آنانی که ساعت خود را با آهنگ تمدن و فرهنگ ایرانزمین کوک می کنند، افزوده می شود؛ ایران، می رود تا باری دیگر خود و سنت روشن و انباشته از مهر و خرد خود را، در تمامیت اش، بازیابد؛
هم میهنانم،
امیدوار و امید بخشانه زیستن، همواره هنر ایرانی بودن بوده است؛ هنر ایرانی بودن، رو به آینده زیستن و در چشم داشتن پایان شب های تاریکی بوده است، و عشق و نیکی را، به هر بهایی، پاس داشتن؛ امروز، نمود این امیدواری و عشق کهن، نسل جوان، بیدار، هشیار، و یکپارچه ای ست که یک ندا و هم نوا، زیباترین ترانه را، آزادگی را، در گوش جهان زمزمه می کند؛
ایرانیان،
مهر همیشه پیروز، باری دیگر در آستانه ایستاده است، تا بر اهل دروغ و تاریکی چیرگی یابد و فروغ راستی، و روشنائی خرد را، به ایران ما بازگرداند.
مهرگان، این جشن باستانی و فرخنده را، به یکایک ایرانیان شادباش می گویم
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
جمعه 17 مهر 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر