۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

خصومت شخصی


Image and video hosting by TinyPic

از من می‌پرسد «چه خصومت شخصی‌ای با آیت‌الله خامنه‌ای داری؟ مشخص است که مشکلِ ما فردِ او نیست، چرا عبرت نمی‌گیری از انقلابی که ما کردیم؟ می‌گفتیم «تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود». خیلی زودتر از آن که فکر می‌کردیم کفن شد شاه. اما این وطن آیا وطنِ ما شد؟ یا باز به بسیاری از ما به هر طریق گفتند که این‌جا وطنِ تو نیست و سهمی از این کشور نداریم؟ خاطرات را که می‌خوانم و می‌بینم که هیچ آن دیوی نیست که از او ساخته بودیم. حتی تراژدی است زندگی‌اش؛ کاری در حد کینگ لیر می‌توان نوشت از این زندگی. حتی برایش دل می‌سوزانیم، کار به جایی می‌رسد که ابراهیم گلستان، که به قولِ خودش تراژدیِ شخصی زیاد بوده در زندگی‌اش و بر بسیاری نگریسته، جلوی دوربین اختیار از دست می‌دهد و بر تراژدیِ محمدرضاشاهی می‌گرید!»

می‌گویم «چه بسا ما هم بعدها بر تراژدی خامنه‌ای بگرییم. خصومت شخصی نیست. خامنه‌ای بتِ بزرگ است که باید شکست. نمادِ نظم و نظامی است که اساس‌اش بر ستم و تبعیض است. مریدِ او در این کشور، حتی اگر شایستگی نداشته باشد، می‌تواند به صرفِ ارادت بر صدر بنشیند و قدر ببیند و مخالفِ او با هر شایستگی جایش در اوین و کهریزک است. برای این مریدان، اگر عکس‌اش پاره شود یا شعاری علیهِ او داده شود سزایش به آتش کشیدن خوابگاهِ دانشجویان و کشتن و کور کردن و از بالای ساختمان پایین انداختن است. این ستم‌گری عاشقانه و آن عشقِ خون‌آلود را باید شکست.
صد سال تحلیلِ و استدلال در بی‌پایه بودنِ ولایتِ فقیه و ناعادلانه بودنِ حکومت دینی نمی‌تواند حریفِ آن عواطف شود. هزار سال بحثِ توحیدِ نوح اثر یک روز بت‌شکنیِ ابراهیم را ندارد - البته که شکستنِ بت کار دردناکی است. میلیون‌ها آدم به این سنگ بی‌خاصیت دخیل بسته‌اند و عواطف‌شان به هر تراشِ هنرمندانه‌ی سنگ و نگاهِ او بسته است. به علاوه بت اثری است نفیس و هنرِ فراوان در آن به کار رفته است.»

عنکبوت

هیچ نظری موجود نیست: