۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

اشعار یک ایرانی آزاده و فراری1



Image and video hosting by TinyPic



(شهادت تو تولد آزادیست)


خون سرخت صورتت را غرقِ خود گردانده است
وصف کشتار تُرا دنیا دمادم خوانده است
رفتی از جمع دلیران وطن سوی سرای ماندگار
ای ندا، نام تو شد بر بام ایران یادگار
خون پاکت را چه بیرحمانه جاری کرده اند
مردم گیتی به خون خواهیِ تو اعلان یاری کرده اند
میروی اما بدان خونت نباشد بی بها
کرده ای ما را ز بندِ ترسِ سی ساله رها
میتوان شام غریبان تو را باور نمود؟؟؟
یا خدا را بهر حق الناسِ تو داور نمود؟
رنجِ فقدان تورا من تسلیت گویم همی
چون همه ایرانیان راه تورا پویم همی
در جهان طرزِ نگاهِ آخرت افسانه گشت
مادرت از هجرتِ مادام تو دیوانه گشت
کاش میشد واژه ها از اشک مادر کم کند
میهراسم داغ تو آن قامتش را خم کند
کاش میشد تا بداند جاودان شد نام تو
نزد یزدان شهدِ شیرین و عسل شد کامِ تو
ای ندا جان دادِ ما را نزد یزدان باز گو
منطق و عدل خدا را زین فجایع باز جو
خون تو با خون همراهان تو پاینده گشت
رفتنت مفتاح و فتح البابِ در آینده شد
بارالها روح مهمانان خود را پاس دار
شامه ی این عاشقان را پُر ز عطر یاس دار
این سبک بالان نهال جانثاری کاشتند
آرزوی ملت آزاده ای را داشتند
جز کنار چشمه ی کوثر نباشد اجرشان
در تمامِ رندگانی داده بودی زجرشان
کاش من هم همسفر بودم میان جمع تان
بر ثمر آید در آخر همت و آن سعی تان..
(مهدی.ا.ص)


(گلایه ها)

گله دارم از خدا و صاحب آسمونا
واسه مرگ دلخراش و ممتدِ این جوونا
دستای پستی که ناله های مارو خفه کرد
کاسه ی صبر ما رو به زورِ باتوم چپه کرد
دیگه من حقم و از این نانجیبا نمیخوام
دیگه رأی ام رو ز دست نارفیقا نمیخوام
داغیِ سرب و گلوله سینه هارو پاره کرد
مادرا رو چه کسی به اسم دین آواره کرد؟؟؟
هموطن بیا بمونیم پیش هم تا دم مرگ
بِروبائیم ز سر دشمن بی عاطفه ترگ
بیا از حالا بجنگیم واسه جونِ بچه ها
واسه کسری و ندا، برای خون بچه ها
واسه مصطفی غنیان،واسه خاک این وطن
اگه جلادا نباشن دیگه پاکِ این وطن....

(مِهداص)


(اینجا همه مَردیم)

برخیز برادر که جهان گشته پریشان
زین ظلم و جنایت که برون گشته از ایشان
برخیز که ما وارث سهراب دلیریم
باید همه وارسته و آزاد بمیریم
هرگز نهراسیم ز صد قاتل و مزدور
بیهوده زند بر ره سرکوبیِ ما زور
دستان گره گشته ی مارا نتوان کشت
هرگز نتواند که بر این سیل زند مشت
افسانه شده قصه ی ما در همه عالم
بر خود من از این همت جانانه ببالم
جنسیت ما رفته ز یاد و همه مَردیم
در راه شهادت همه آماده ی مرگیم
ما خسته ازین جنگِ قبیحانه نگردیم
آماده ی خون دادن و اعدام و نبردیم
ای پُر شده از قتل و ز خونریزی و پستی
حالا خس و خاشاک منم یا که تو هستی؟؟؟
(مهداص)

سلام اقای اخگر من یه شاعر هستم که 5 روزه که فراری هستم
اگه من رو بگیرن تکه تکم میکنند
کمکم کنید. من این چند روز اشعار سیاسی ضد رژیم نوشتم و چند جا خوندم
شعری هم برای ندا نوشتمو براتون ارسال میکنم تا به گوش همه برسونید
لطفا کمکم کنید. من ادم اواره ای شدم که تصورش براتون سخته الانم از شرکت یکی از دوستام وصل شدم
برام توی همین جا یا صفحه اصل پیام بذارید

کاری کن این شعر ها به دست ایرانیها برسه.بقیه رو فردا برات میفرستم باید برم ماشین پلیس اومد توی کوچه.برام دعا کنید.اگه اینارو بذارم توی وب خودم کامل لو میرم


هیچ نظری موجود نیست: