(ریشه ظلم را خواهیم زد) آنکه هر لحظه دم از عدل و عدالت میزند در خفا دست به اعدام و رذالت میزند؛ چهره ی واقعی اش بر همه پیدا گردید روحِ شیطان به تن شیخ ،هویدا گردید مسلخی را که در انظار تماشا شده است سالها بوده ولی یکسره حاشا شده است دست این سگ صفتان در دو جهان رو گردید مرگِ در کوچه به هر پیرو جوان رو گردید در فضا پرُ شده از آتش و دود و فریاد مانده تصویر شهیدان رهایی در یاد روح مزدور از آزاداگی و عاطفه ها عاری بود سرخیِ خون دلیران همه جا جاری بود از زمین پیکر بی جان شهیدان بردند حق ما را به عزاداریِ یاران خوردند جامه هامان همه مشکی،دل یاران پر غم قامت مادر مظلومِ شهیدان شد خم زیر خاکستر ما پر شده از آتشِ خشم شاهدِ قصه ی مظلومیِ ما، این همه چشم ما چو سیلابِ خروشیده به جریان هستیم همگی منتظر و گوش به فرمان هستیم چشم معصوم شهیدان به چه کس دوخته است؟ جز من و تو چه کسی این همه دل سوخته است؟ وقت فریاد و قیام است برادر برخیز کاسه ی صبر همه غمزدگان شد سرریز در افق منظره ی فتح و ظفر دیده شود ریشه ی ظلم ازین خاک وطن چیده شود (مهداص)
حکایت صدامعلی ماردوش و ندای ایران صدامعلی رهبر شد گل ایران پر پر شد مصباح یزدی سر زد به دوشش بوسه ای زد دو مار افعی سبز شد مغز جوون غذاش شد ندا، ندائی سر داد ندای آزادی داد این دختر ایرانه حیف که وطن ویرانه چرا مغز جوونا بره به خورد مارا ندا فقط یک تن بود؟ نه! این مشت وطن بود صدامعلی خبر شد خون جلوی چشاش شد قاتلا رو خبر کرد فشنگ توی تفنگ کرد من ولی مطلقم ولی خون و جونم هر کی قبول نداره سرشو باید بزاره قلبشو سیخ بکشید کبابشو بیارید من تشنه خونشم بنوشم و نئشه شم مغزشو پوره کنین به خورد مارام بدین قاتلا دوره گشتن ندا رو پیدا کردن گوله تو قلبش کاشتن روی زمین پاشوندن خونشو تو کاسه کردن به صدامعلی نوشوندن قلبشو سیخ کشیدن به نیش ولی کشیدن مغزشو پوره کردن به خورد ماراش دادن صدامعلی نئشه شد جونش دوباره پر شد به قاتلای بدبخت گفت ای ولا، احسنت من خون تازه می خوام هر روز تو کاسه می خوام بشنو که چند ماه گذشت چی شد سزای بدبخت؟ خون تو گلوش لخته شد راه نفسش بسته شد روحش سوی درک شد گل ایران آزاد شد آرش دلیر
۲ نظر:
(ریشه ظلم را خواهیم زد)
آنکه هر لحظه دم از عدل و عدالت میزند
در خفا دست به اعدام و رذالت میزند؛
چهره ی واقعی اش بر همه پیدا گردید
روحِ شیطان به تن شیخ ،هویدا گردید
مسلخی را که در انظار تماشا شده است
سالها بوده ولی یکسره حاشا شده است
دست این سگ صفتان در دو جهان رو گردید
مرگِ در کوچه به هر پیرو جوان رو گردید
در فضا پرُ شده از آتش و دود و فریاد
مانده تصویر شهیدان رهایی در یاد
روح مزدور از آزاداگی و عاطفه ها عاری بود
سرخیِ خون دلیران همه جا جاری بود
از زمین پیکر بی جان شهیدان بردند
حق ما را به عزاداریِ یاران خوردند
جامه هامان همه مشکی،دل یاران پر غم
قامت مادر مظلومِ شهیدان شد خم
زیر خاکستر ما پر شده از آتشِ خشم
شاهدِ قصه ی مظلومیِ ما، این همه چشم
ما چو سیلابِ خروشیده به جریان هستیم
همگی منتظر و گوش به فرمان هستیم
چشم معصوم شهیدان به چه کس دوخته است؟
جز من و تو چه کسی این همه دل سوخته است؟
وقت فریاد و قیام است برادر برخیز
کاسه ی صبر همه غمزدگان شد سرریز
در افق منظره ی فتح و ظفر دیده شود
ریشه ی ظلم ازین خاک وطن چیده شود
(مهداص)
حکایت صدامعلی ماردوش و ندای ایران
صدامعلی رهبر شد گل ایران پر پر شد
مصباح یزدی سر زد به دوشش بوسه ای زد
دو مار افعی سبز شد مغز جوون غذاش شد
ندا، ندائی سر داد ندای آزادی داد
این دختر ایرانه حیف که وطن ویرانه
چرا مغز جوونا بره به خورد مارا
ندا فقط یک تن بود؟ نه! این مشت وطن بود
صدامعلی خبر شد خون جلوی چشاش شد
قاتلا رو خبر کرد فشنگ توی تفنگ کرد
من ولی مطلقم ولی خون و جونم
هر کی قبول نداره سرشو باید بزاره
قلبشو سیخ بکشید کبابشو بیارید
من تشنه خونشم بنوشم و نئشه شم
مغزشو پوره کنین به خورد مارام بدین
قاتلا دوره گشتن ندا رو پیدا کردن
گوله تو قلبش کاشتن روی زمین پاشوندن
خونشو تو کاسه کردن به صدامعلی نوشوندن
قلبشو سیخ کشیدن به نیش ولی کشیدن
مغزشو پوره کردن به خورد ماراش دادن
صدامعلی نئشه شد جونش دوباره پر شد
به قاتلای بدبخت گفت ای ولا، احسنت
من خون تازه می خوام هر روز تو کاسه می خوام
بشنو که چند ماه گذشت چی شد سزای بدبخت؟
خون تو گلوش لخته شد راه نفسش بسته شد
روحش سوی درک شد گل ایران آزاد شد
آرش دلیر
ارسال یک نظر