همه ی آنها که چهره ی وحشت زده آیت الله خامنه ای را در نماز جُمعه دیدند، اکنون و پس از مُشاهده دود شُدن نقشه های تبهکارانه او علیه خیزش انقلابی مردُم ایران در آتش خیابان، بسا بهتر می توانند علت اشک ریختن این خودکامه را ارزیابی کُنند. آقای خامنه ای می دانست که آخرین تیر ترکش خود را رها می کُند بدون آنکه مُطمین باشد به هدف می نشیند.
چه در تاریکی شب گُذشته و چه زیر آفتاب داغ شهرهای سراسر کشور، شلیک ولی فقیه "نظام"، تیر سرگردانی از آب درآمد که در نهایت در میانه روز شنبه به عقب کمانه کرد و بر تن "ناقص" سووقصد کُننده نشست.
مردُم دلیر ایران، آقای خامنه ای را زمان زیادی در انتظار گرفتن پاسخ تهدیدها و صُدور فرمان کُشتارشان نگُذاشتند. همزمان با آن که او از محل نمایش بی چاره گی یک درنده ی به تله اُفتاده رهسپار سوراخ دیگری بود، می توانست غُرش فریادهای مُبارزه جویانه ای را بشنود که همچون "مُشتی دُرُشت" به سمت پوزه ی لرزان او فرود می آمد.
کیفیت جدید آرایش حُکومت علیه مردُم، تنها در تلاش برای افزودن ابزارهای جنگ روانی بر تُفنگ و چُماقهایی است که در روزهای گُذشته به گونه گُسترده اما بی نتیجه ای از آنها مدد جُسته است. صُدور فرمان آدمکُشی از سوی شخص خامنه ای با هدف به وحشت افکندن جُنبش و عقب راندن آن صورت گرفت. این در حالی است که "نظام" کارتهای خود را در طول هفته پیش بازی کرده و آقای خامنه ای می تواند از "انقلاب" تا "آزادی"، برگهای برنده خود را زیر پای تظاهرکُنندگان ببیند.
در میدان نبردهای روز دوشنبه، اقتدار و هیبت دستگاه سید علی خامنه ای با زواید و حواشی نظامی و امنیتی اش در برابر اراده بی گُسست جوانان، زنان و مردان میهن برای کسب آزادی و عدالت به زانو درآمد.
روز دوشنبه در این آوردگاه با شلیک هر گُلوله، صدای خُرد شُدن اُستخوانهای ولایت استبدادی – مذهبی خامنه ای بود که طنین انداز می شُد. مُرشد معرکه ی "نظام" شک نداشته باشد این آخرین بار نبود که کیفر گُستاخی و پنجه نشان دادن به مردُم ایران را بی درنگ و در صحنه دریافت کرد.
* "مُشت دُرُشت مردُم" برگرفته از سروده "با کشورم چه رفته است" از فدایی شهید، سعید سُلطانپور است. او در چنین روزی (31 خُرداد) به دست دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی به قتل رسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر