من خدمت شما عرض کرده بودم که مرغ یک پا دارد ولکن عدهای میخواهند از کف خیابان با خار و خاشاک برای مرغ دوتا پا درست کنند که بحمدلله و با هوشیاری برادران شریف بسیجی، سربازان گمنام نخواهند گذاشت.
نکته دیگر اینکه من در کل با کلیت این حرف که اگر علی ساربان است میداند شتر را کجا بخواباند مخالفم. چرا که ما میمون هم داریم و یابو هم داریم و باید علی دستش باز باشد تا هر حیوانی را هر کجا که خواست بخواباند یا بنشاند.
حالا اگر آقایان که دست بر قضا بر خلاف سایرین به نظام جمهوری اسلامی اعتقاد دارند، اصرار بورزند که مرغ دو پا دارد با اینکه من میدانم که قضیه از کجا آب میخورد ولی باز هم میگویم آنها به جای خیابان بفرمایند داخل صندوق. بگذارند مسئله قانونی پیش برود و صد البته آخرش خواهند دید که یازده میلیون رقمی نیست که بشود تقلب کرد و واقعیت همین بوده و نظر من در سیاست خارجی و حمایت از مستضعفین باز هم به اینکه مرغ یک پا دارد نزدیکتر است.
دو کلمه راجع به دانشگاه برای دوستانی بگویم که زحمت کشیده آنها را از شهرستانها آوردهاند. در حمله به خوابگاهها، ماجرا از آن قرار است که لباس شخصیها ریختهاند و بسیجیها را کشتهاند! متأسفانه سایر دانشجویان از روی عناد، جنازه دوستان خودشان را بردهاند دفن کردهاند. عنایت داشته باشید که تمام این ماجراها در حالی اتفاق میافتد که آن دشمنی که سی سال است من همیشه از او برای شما میگویم، دارد تماشا میکند و به من میخندد که یک دست دارم (گریه حضار-مترجم).
خلاصه کلام این خط:
____________
اینورش منم و محموده و سربازان گمنام و امت.
اونورش مشتی خش و خاشاک و دشمنان نظام.
والسلام علیکم و رحمةالله
عبدالقادر بلوج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر